سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از شریفترین کردار مرد بزرگوار آن است که از آنچه مى‏داند غفلت نماید . [نهج البلاغه]
 
جمعه 93 خرداد 16 , ساعت 9:0 عصر

یکی از جریاناتی که در میان شیعه رواج پیدا کرد و در برهه ای گفتمان غالب بر محافل علمی تشیع شد جریان اخباری گری بود این فکر آن چنان در بدو امر جذاب و موجه می نماید که بی اختیار هر مومن متعبدی را به خود جذب می کند.

«ما باید به اخبار وروایات مراجعه کنیم و به آنها عمل کنیم». « باید در خانه اهل بیت را زد از این در به جای دیگری نرفت که همه گمراهی است» و...

اینها جملات زیبایی است که لاحکم الا الله را تداعی می کند. کلام حقی که عده ای با آن در مقابل حق ایستادند. کلام حقی که از آن اراده باطل شد و علی ابن ابی طالب، مدار حق وحقیقت را زمین گیر کرد. کاری که لشکر انبوه شام با همه ساز و برگ جنگی اش نتوانست بکند. کلام حقی که در نهایت بشریت را از علی محروم کرد از مردی که ظلم است این که بگویی او بر حق بود بلکه باید گفت حق و حقیقت از علی الگو می گرفت.

پس به جای دشمنی باید راه دانش را پویید تا با چراغ دانش هم مسیر زندگی خویش را روشن نمود و هم روشنایی بخش واماندگان در ظلمت جهل و نادانی شد.

انقلاب نسبت زیر مجموعه بحث تعادل و ترجیح است یعنی بحث تعارض روایات در علم اصول فقه. بحث انقلاب نسبت متکفل کشف حکم شرعی در فرضی است که سه دلیل یا بیشتر با هم متعارض باشند.

به عنوان مثال

اگر روایت بفرماید "دانشمندان را احترام کردن واجب است" و روایتی دیگر بفرماید " دانشمندان ناصالح را حرام است احترام کردن" و روایت سوم بفرماید " احترام گذاشتن به موسیقی دان ها مکروه است" بدیهی است که نسبت میان دلیل اول و دو دلیل دیگر عموم و خصوص مطلق است زیرا دانشمندان شامل حتی دانشمندان ناصالح وحتی موسیقی دان ها می شود.این روایات با هم تعارض دارند یعنی روایت اول بدون هیچ قیدی فرموده دانشمندان را احترام کن لذا شامل دانشمند ناصالح هم می شود حال آنکه روایت دوم می فرماید او را اکرام نکن و همینگونه است نسبت بین روایت اول و روایت سوم. سوال این است که چگونه می تونیم از این ناهمخوانی خلاصی بجوییم و مراد واقعی شارع مقدس را بیابیم.

 برای رفع تعارض دو راهکار پیش روی ماست:

1_ عام را به هر دو خاص تخصیص بزنیم یعنی هر دو خاص از عام خارج می شوند در نتیجه می گوییم: احترام به موسیقی دان مکروه، به دانشمند فاسق ناصالح حرام و به سایر دانشمندان واجب است.

2_ عام را ابتدا به یکی از دو خاص تخصیص بزنیم مثلا به روایت دوم که نتیجه آن وجوب احترام به دانشمندان صالح است. و سپس این نتیجه استخراج شده را با روایت سوم بسنجیم. در این صورت پر واضح است که نسبت این دو دلیل از عموم وخصوص مطلق به عموم وخصوص من وجه منقلب می شود زیرا دو دلیل در موسیقی دان های صالح اجتماع دارند یعنی دلیل اول می گوید احترام او واجب است و دلیل دوم می فرماید کراهت دارد لذا تعارض باقی می ماند و باید دنبال چاره جویی بود.

این مثال ساده ای از بحث انقلاب بود که برای روشن شدن محل بحث بطور مختصر ذکر شد.

در ادامه فرض های قابل تصویر فراروی خواننده عزیز قرار می گیرد تا وجدانهای بیدار به قضاوت بنشینند که آیا مسلک اخباری گری یارای پاسخ گویی به این مسائل را دارد؟ آیا بدون عقل و اندیشه می توان به حکم الله دست یافت؟ یا در فهم دین و دستورات آن متخصیصینی از جنس فقها و مجتهدین لازم است تا راه را از چاه بنمایانند و لغزش گاهها را متذکر شوند؟

نوع اول (تعارض یک عام با دو خاص)

1-دو خاص متباین.

2-دو خاص که نسبتشان عموم مطلق است.

3-دو خاص که نسبتشان عموم من وجه است.

نوع دوم (تعارض دو عام با یک یا چند دلیل خاص)

الف: رابطه دو عام، عموم من وجه باشد.

1مخصص بر مورد اجتماع وارد شود.

2-مخصص بر تمام یا بعض ماده افتراق یکی وارد شود.

3-مخصص بر ماده افتراق هر دو وارد شود، در این فرض پای دو خاص در میان است.

ب: رابطه دو عام تباین باشد.

1- یک مخصص فقط بر یکی از آن دو وارد شود.

2- یک مخصص برهر دو وارد شود.

3- دو مخصص، بر هر دو وارد شود.

4- یک مخصص بر هر دو وارد شود و یکی فقط بر یکی.

5- بر هر یک، یک مخصص جداگانه وارد شود.

فرض پنجم خود صوری دارد:

1-5 دو مخصص موضوعا متباین باشند.

2-5 دو مخصص موضوعا من وجه باشند.

3-5 دو مخصص موضوعا عموم وخصوص مطلق باشند.

4-5 دو مخصص موضوعا متساوی باشند.

 

مثالی کاربردی

اگر کسی چیزی را به عنوان عاریه از دیگری گرفت آیا در صورت از بین رفتن آن و یا وارد شدن نقصی در آن ضامن است؟

5 گونه روایت در این مقام وارد شده است:

1- مایدل علی الضمان فی العاریه بقول مطلق. ( روایاتی که دال بر این است که مطلقا ضامن است)

2- ما یدل علی نفی الضمان مع عدم الاشتراط واثباته معه. ( روایاتی که می گوید اگر شرط ضمانت شد ضامن است واگر شرط نشد ضامن نیست)

3- ما یدل علی نفی الضمان فی غیر عاریه الدراهم و اثباته فیها. (روایاتی که می فرماید در درهم ضمانت است ودر غیر آن نیست)

4- ما یدل علی نفی الضمان فی غیر عاریه الدنانیر و اثباته فیها. ( روایاتی که می فرمایند در دینار ضمانت است و در غیر آن نیست)

5- ما یدل علی نفی الضمان فی غیر عاریه الذهب و الفضه و اثباته فیهما. ( روایاتی که می فرماید در طلا و نقره ضمانت است و در غیر آن نیست)

اینها فقط عناوین بود با حذف همه ان قلت وقلت ها و با حذف صورت هایی که در هریک از این عناوین قابل تصویر است.

حال وقت آن رسیده که اهل انصاف بر کرسی قضاوت بنشینند. قضاوت کنند که آیا بدون چاره اندیشی عقلانی می توان نظر شارع مقدس را کشف کرد؟ آیا بدون اجتهاد و بدون اینکه عده ای عمر خویش را صرف در علوم آل محمد علیهم السلام کنند می توان دین را حفظ کرد و به آیندگان رساند؟ آیا اکتفای به ظواهر و تعمق نکردن در دین از آن چیزی غیر از طالبانیسم و مذهب تکفیر می سازد ؟

گاهی به دلیل عدم آشنایی با آنچه در حوزه ها می گذرد و عدم آگاهی از بحث های طاقت فرسای علمی حوزوی، شبهاتی در مورد چرایی عالم طلبگی مطرح و نهایتا متعبدین و مومنین جامعه با دلخوشکنک های سطحی خود را راضی می کنند حال آنکه اطلاعات صحیح از علوم آل محمد صلی الله علیه واله مجالی برای خطور این افکار به ذهن باقی نمی گذارد.

غیر متعبدین نیز با این شبهات از جامعه دینی فاصله می گیرند و گاها عناد می ورزند حال آنکه فرمود الناس اعداء ما جهلوا (مردم دشمن چیزهایی اند که نمی دانند)1

نگارنده قصد ندارد کسی را متهم کند یا از شخصی ایراد بگیرد بلکه تمام انگیزه این نوشتار در بوته نقد قرار دادن یک اندیشه است. در مقاله ای که پیش رو دارید به فضل خدا به ذکر یک نمونه از مسائل مبتلا به در استنباط احکام اشاره می شود تا میزان کارآمدی اخباری گری در مواجهه با چالش ها سنجیده شود و آن بحثی است تحت عنوان انقلاب نسبت.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ