سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به صاحب دانش بگو عصایی از آهن و کفشی آهنین برگیرد و دانش را بجوید، تا آنکه عصا بشکند و کفشها پاره گردد . [داود علیه السلام]
 
سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:29 عصر

شبهه 8

سوال: چرا من باید از دستورات خدا اطاعت کنم؟ من ترجیح میدهم آزاد باشم و هر آنچه نفسم خواست اطاعت کنم تا از زندگی لذت ببرم؟

جواب:

جواب نقضی: اینگونه نیست که همیشه از نفس اطاعت کنید بلکه ضرورتا در مواردی نفس خود را محدود میکنید، مثل خوردن غذایی که برای بدن شما ضرر دارد و همچنین محدودیت های اجتماعی که خواه ناخواه باید به آن پایبند باشید تا بتوانید زندگی اجتماعی داشته باشید.

 

جواب حلی: هر انسانی از دو بعد تشکیل یافته است که مهمترین بعد وجودی آن، روح و نفس است. و از آنجایی که روح مجرد از ماده برای رسیدن به کمال لایق خود، نیازمند به برنامه هایی متناسب با نیازهای آن است تا با رعایت باید و نبایدهای لازم به آن کمال و سعادت برسد، و به اعتراف اندیشمندان حوزه انسان شناسی انسان موجودی ناشناخته است بنابراین تنها موجودی میتواند نیازهای واقعی او را تشخیص دهد که خود خالق آن بوده و بر ابعاد وجودی آن اشراف دارد و آن کسی نیست جز خداوند تبارک تعالی و انسان عاجز از آن است که اشراف کاملی بر روح مجرد و نیازهای واقعی آن پیدا کند.

از اینرو نه تنها فلسفه بسیاری از احکام بر ما پوشیده است بلکه اساسا انسان توان و ظرفیت فهم  آنها را ندارد و در موارد مختلفی باید تعبدا بپذیرد هر چند این تعبد خود منشا عقلانی دارد، زیرا خود انسان معترف است که به تنهایی عاجز از فهم حقیقت انسان و نیازهای آن است.

 

شبهات بسیاری که به احکام از جمله مباحث حقوق زن توسط فمنیسم ها وارد میشود ناشی از عدم توجه به این حقیقت می باشد.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:23 عصر

شبهه 6

عدالت خدا و مشکلات

 

در محاسبات و سنجش عدالت خداوند تبارک و تعالی، نباید فقط نگاه را منحصر در دنیا کرده و قضاوت کرد بلکه دنیا و آخرت را باید باهم محاسبه کرد!

 

با این فرمول چند معما را حل میکنیم:

 

1-کسی که در دنیا ناقص الخلقه و معلول به دنیا آمده نسبت به کسی که سالم به دنیا آمده و فرض این است که هر دو صد سال عمر میکنند، یعنی صد سال فرد سالم زندگی بهتری از فرد معلول دارد!  ولی در عوض خداوند در آخرت جبران میکند و شخص معلول، یک ابد زندگی بهتری دارد! حال به نظر شما کدامیک سود برده است؟!

از طرف دیگر به همان میزانی که سالم میتواند با سلامتش آخرت را بدست بیاورد به همان میزان معلول میتواند با معلولیتش به همان میزان برسد البته با ارفاقی که خداوند به او میدهد. منظور این است که سالم اگر پا دارد و راه میرود نماز را هم باید سرپا بخواند معلول اگر پا ندارد نماز را هم نشسته میخواند ولی هر دو به یک اندازه ثواب میبرند اما در مقابل محدودیتی که دارد خداوند برای او در آخرت جبران میکند.

 

2-چرا غربی ها و کفار وضعیت زندگی بهتری نسبت به مومنین دارند؟

جواب: اگر فقط دنیا را ملاک محاسبات و سنجش قرار بدهیم از لحاظ رفاه ظاهری ممکن است حرف شما درست باشد، ولی با محاسبه دنیا و آخرت باهم، قطعا قابل قیاس نیستند و زندگی ابدی از آن مومنین است پس رفاه واقعی مال مومنین است.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

 

www.ghalh.parsiblog.com

 

www.ghalh.parsiblog.com


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:23 عصر

شبهه 7

آیا تعصب همواره دارای بار معنایی منفی است؟

 

تعصب امری باطنی است که باعث دفاع و حمایت از کسی یا چیزی می شود.

تعصب همواره دارای معنای منفی نبوده بلکه هم بار معنایی مثبت دارد و هم منفی!

تعصب منفی به حمایتی گفته میشود که انسان را از درک حقیقت دور بدارد، این نوع حمایت و تعصب، ناشی از حب و بغض های بی دلیل و غیرمعقولانه است.

در مقابل تعصب مثبت است که منشا آن حب و بغض عاقلانه و با دلیل و منطق است. بنابراین این نوع تعصب چون منشا عقلانی و منطقی دارد نه تنها انسان را از درک حقیقت دور نمیکند بلکه خود باعث دستیابی به حقیقت میشود.

حضرت سید الشهدا(ع) و یاران باوفایش نمونه بارز متعصب ترین افراد به دین و حقیقت بوده اند که جان و مال و هستی خود را فدای دین کردند.

از اینرو آن دسته از آموزه های دینی که تعصب را مذمت می کنند مراد تعصب منفی است و آن دسته از آموزه هایی که تعصب را امری لازم میدانند مراد تعصب مثبت بر حق و حقیقت است.

غیرت دینی به همین معنای مثبت آن اطلاق میشود.

ولایتمداری نیز به معنای تعصب مثبت است چرا که دفاع از ولایت فقیه دارای منشا عقلانی و منطقی است.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com

 


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:22 عصر

شبهه 5

رابطه ولایتمداری و عاقبت بخیری

 

بلعم باعورا عالم و عابدی عارف از بنی اسرائیل بود، او آنچنان در مقامات معنوی رشد کرده بود که مستجاب الدعوه شد و حضرت موسی (ع) از او به عنوان مبلغ استفاده می کرد، ولی بر اثر هوای نفس از راه حق منحرف شد و به دشمنان حضرت موسی(ع) پیوست از اینرو همه کرامات خود را از دست داد!

دشمنان حضرت موسی(ع) از او خواستند تا حضرت موسی(ع) و یارانش را نفرین کند و او پذیرفت اما به امر الهی اسم اعظم را فراموش کرد!

 

قرآن در وصف او می فرماید:

 

«وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَ?کِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ ? فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ? ذَ?لِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا ? فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»

 

سوره اعراف آیه 175-176

 

بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم؛ ولی (سرانجام) خود را از آن تهی ساخت پس شیطان او را فریب داد، و از گمراهان شد! * و اگر می‌خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا می‌بردیم؛ ولی او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد! مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می‌آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را می‌کند؛ این مثل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ این داستانها را بازگو کن، شاید بیندیشند.

 

بنابراین بلعم باعورا با وجود آن همه عبادت و رسیدن به مقام مستجاب الدعوه و دانستن اسم اعظم الهی ولی بخاطر فاصله گرفتن از ولی امر خود(حضرت موسی) اینگونه عاقبت بشر شد.

از اینرو خط قرمز همه ما ولایت است حتی اگر شخصی استاد اخلاق باشد و به مراتبی از سیر وسلوک رسیده باشد اما از ولایت فقیه -که همان ولایت رسول الله(ص) است- فاصله بگیرد او دیگر ساقط شده و عاقبت به شر شده است و باید از او فاصله گرفت.

آیا غیر از این بود که شیطان چون ولایت حضرت آدم را نپذیرفت عاقبت به شر شد؟!

فرقی بین نائب و منوب عنه نیست همانگونه که اطاعت از حضرت مسلم اطاعت از امام حسین(ع) بود اطاعت از ولی فقیه اطاعت از رسول خدا(ص) و ائمه (ع) است و فرقی بین نائب عام و خاص نیست.

پشتیبان ولایت فقیه باشید تا رستگار و عاقبت بخیر شوید.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mm

www.ghalh.parsiblog.com


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:21 عصر

شبهه 4

سوالی که پرسیده میشه اینکه چرا اسلام با آنکه حدود 1400 سال پیش بوجود آمده نتوانسته در تکنولوژی به نام خود اختراع ثبت کند و پیشرفت کند در حالیکه کشورهای اروپایی و غیر مسلمان در این زمینه پیشرفت کرده در صورتی که 100 سال بیشتر از عمرشان نمی گذرد؟

 

جواب:

اول: اسلام اختراع ثبت نکرده یا مسلمانان؟

 

دوم: آیا آموزه های دینی از تلاش علمی و کشف و اختراع منع کرده است؟ قطعا اینطور نیست بلکه برعکس، اسلام مسلمانان را به علم آموزی تشویق کرده مانند روایت مشهور از پیامبر اسلام(ص): ?اطلبوا العلم ولو بالصین?

 هرچند این علم آموزی با تحمل سختی ها و مشقت های فراوانی باشد و اگر امروزه نقص و عقب افتادگی هست ناشی از ضعف مسلمانان هست نه اسلام.

 

سوم: با وجود اینکه اسلام به علم اهمیت فراوانی داده و پیروان خود را به علم و به اصطلاح شما اختراع تشویق کرده و به تبع آن پیروان اسلام تا قرن های متمادی پرچمدار علم و دانش بودند اما متاسفانه در چند قرن اخیر استکبار با فتنه انگیزی و چپاول ثروت مسلمانان و ایجاد اختلافات مذهبی و قومی مانع از پیشرفت مسلمانان شده است.

 

چهارم: انکار سابقه درخشان تمدن اسلامی در پیشرفت علم در جهان بدور از انصاف است و این امر بر کسی پوشیده نیست که دانشمندان مسلمانی همچون بوعلی سینا، زکریای رازی، خواجه نصیر الدین طوسی و... پرچمدار علوم مختلفی همچون پزشکی، نجوم، ریاضی، شیمی و... بوده اند به گونه ای که تمدن و تکنولوژی غرب مدیون این شخصیت های بزرگ اسلامی است و خود غربی ها ها نیز به آن معترف اند.

 

پنجم: اندیشمندان و مخترعان بسیاری هستند که هم مسلمان اند و هم صاحبان اختراعات مختلفی هستند و در روند رو به رشد علم و تکنولوژی نقش بسزایی دارند همچون پرفسور سمیعی، دکتر احسان کامرانی، پرفسور حسابی و...

 

ششم: با وجود تلاش استکبار برای ضعیف نگه داشتن مسلمانان اما کشورهایی همچون ایران اسلامی با وجود همه محدودیت ها و کارشکنی ها و تحریم های غرب همچنان در مسیر پیشرفت تکنولوژی قرار دارد و نمونه آن سلول های بنیادی، دانش صلح آمیز هسته ای، نانو و... است و در موارد مختلفی جزء محدود کشورهایی است که به این دانش ها و تکنولوژی ها دست یافته است آنهم در شرایطی که تنها 40 سال است که از سلطه استکبار خارج شده است.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:20 عصر

شبهه 3

آیا نزاع اهل بیت(ع) یک نزاع خانوادگی و قومی و بر سر قدرت بود؟(ابوبکر، معاویه، یزید... از اقوام خود پیامبر بودند)

 

جواب:

 اول: همه دشمنان اهل بیت(ع) از خانواده آنها نبودند بلکه دشمنان بسیاری بودند که هیچ نسبت خانوادگی و قومی با آنها نداشتند.

 

دوم: تعریف شما از قوم و خانواده چیست که همه مخالفین اهل بیت(ع) را جزء خانواده و قوم آنها به حساب آورده اید با این معیار همه بشریت را باید یک قوم و خانواده بحساب آورد.

 

سوم: فرض بگیریم اصلا دعوای قومی و خانوادگی باشد مگر هرکجا دعوا خانوادگی و قومی باشد به معنای باطل بودن هردو طرف دعواست آیا اگر یکی از طرفین دعوا حرف حقی را بزند شما نسبت به حرف او بی تفاوت هستید و فرقی بین آن و حرف باطل عضو دیگر خانواده قائل نیستید؟

 

 چهارم: شما خواسته یا ناخواسته ملاک و معیار حقانیت یک مکتب را مشروط به پذیرش همه ی اعضای خانواده و قوم رهبر آن مکتب کرده اید که با هیچ معیار عقلی و عقلایی صحیح نیست

 

پنجم: دعوای خانواده بر سر چیست؟ اینکه ادعا کنید فقط بر سر قدرت بوده است ادعای بی دلیل است و بر فرض که بپذیریم بر سر قدرت بوده است آیا اینکه یکی قدرت را میخواهد تا بشریت را به تباهی بکشاند و دیگری قدرت را میخواهد تا بشریت را به کمال برساند بین ایندو فرقی نیست؟ آن هم در شرایطی که هر دو طرف نزاع -به اصطلاح شما خانوادگی- در موقعیت و جایگاهی قرار دارند که میتوانند این قدرت را به دست بگیرند و سرنوشت شما و جامعه را تعیین کنند آیا شما بی تفاوت خواهید بود؟

واقعیت این است که ماهیت نزاع اهل بیت(ع) با مخالفین آنها نزاع حق و باطل بود و هیچ انسان باوجدانی نمیتواند نسبت به حق و باطل بی تفاوت باشد.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mm

 

www.ghalh.parsiblog.com


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:19 عصر

شبهه 2

چرا در روایات آمده که هرچه مومن ایمانش بیشتر باشد بلا و گرفتاریش بیشتر است؟

 

جواب: رابطه بین بلا و قدرت روحی یک رابطه دو سویه است

برای واضح شدن مطلب به این مثال دقت کنید:

انسان از دو بعد جسمی و روحی تشکیل شده است، کمال جسمی و بدنی او در قدرت بدنی اوست و برای رساندن بدن به این کمال ابتدا در یک باشگاه بدنسازی ثبت نام میکند تا تحت نظر یک مربی با برنامه های متناسب به این مقصود برسد. لهذا مربی باتوجه به ظرفیت بدنی او ابتدا با یک برنامه سبک شروع میکند و به مرور هرچه توان بدنی او قوی تر شود برنامه را سخت تر میکند تا سرانجام به کمال لازم برسد پس بدون برنامه های سنگین و سخت عملا امکان ندارد که بدن به کمال نهایی خود برسد.

از طرف دیگر رابطه بین روح و مشکلات نیز به همین گونه است، کودکی که با گرفتن یک شکلات از او اشکش در می آید، چون روح بسیار ضعیفی دارد. اما همین کودک به مرور زمان با سختی های مختلف به مرتبه ای از قدرت روحی میرسد که به این راحتی شکسته نمیشود حتی اگر همه هستی اش را از او بگیرید!

بنابراین خداوند نیز مومن را به گرفتاری های مختلفی مبتلا میکند تا به قدرت روحی لازم برسد. همانگونه که قرآن می فرماید:

وَلَنَبْلُوَنَّکُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ.

 

و بی تردید شما را به ترس و گرسنگی و کاهش بخشی از اموال و کسان و محصولات آزمایش مى  کنیم . و صبرکنندگان را بشارت ده. سوره بقره آیه 155

 

از اینرو مومن باید در برابر مصائب و سختی ها صبور باشد تا به قدرت روحی لازم برسد به گونه ای که هیچ قدرتی نتواند روح او را بشکند و او را تسلیم کند.

 

ناگفته نماند که گرفتاری های خود ساخته ارتباطی به ایمان ندارد و از این جهت فرقی بین مومن و کافر نیست و چه بسا کافر گرفتاری هایش بیشتر از مومن باشد اما جز درد و رنج حاصلی برای او ندارد هر چند در صورت صبر بر آن مشکلات ممکن است به قدرت روحی نسبی و محدودی برسد.

پس دین باشگاه روح سازی است -و تکلیف به معنای سختی است- که روح با برنامه هایی همچون انجام واجبات و ترک محرمات در کنار برخی مشکلات روزمره مثل نقص در اموال و از دست رفتن سلامتی و... تربیت میشود تا به نقطه مطلوب و کمال نهایی که لایق آن است برسد.

و از آنجایی که گناه لذتی بیجاست درست در مقابل کمال انسانی قرار دارد.

و کسی که ایمان نیاورد همچون کسی است که برای ساختن بدن خود در باشگاه بدنسازی ثبت نام نکند که هرگز بدن او بدون برنامه و نظارت یک مربی به کمال نخواهد رسید.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

 

www.ghalh.parsiblog.com


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:18 عصر

شبهه 1

آیا عدالت خداوند با معلول بودن برخی انسان ها سازگار است؟

 

اول اینکه: کسی نسبت به خداوند دارای حقی نیست، بنابراین هرچه خداوند بدهد از روی تفضل اوست پا بدهد یا ندهد، چشم بدهد یا ندهد، گوش بدهد یا ندهد... کسی از او طلبی ندارد پس نه خداوند بدهکار کسی است و نه کسی از او طلبکار است ما همه فقیر درگاه او هستیم هرچه بدهد شاکر او هستیم، هیچ گدا و فقیری از کسی که گدایی میکند طلبکار نیست، ببخشد به تفضل اوست نبخشد هم بدهکار کسی نیست که لازم باشد بدهد.

دوم اینکه: نقص و معلولیت یک امر نسبی است مثلا آیا شده کسی اعتراض کند به خداوند که چرا به او چهار چشم نداده است؟!!! چرا؟ چون به بقیه دو چشم داده به ما هم که دو تا چشم بدهد راضی هستیم ولی اگر یک چشم بدهد یا اصلا ندهد اعتراض میکنیم چرا؟ فقط چون به دیگران داده به ما نداده!!!

حال فرض کنید در این عالم کسی غیر از شما خلق نشده باشد، اگر هیچ چشم نداشته باشید اصلا متوجه نمیشید که نقصی دارید اگر پا نداشته باشید بازهم متوجه نمیشید که عضوی کم دارید. زمانی که خودتان را با دیگران مقایسه میکنید این نقص ها و کمبودها ظاهر میشود و الا در اصل شما باشید و خودتان نقص و کمبودی نیست هرچه خدا داده باشد شاکر او خواهید بود.

پس خدا را بخاطر هرچه داده شکر کنیم نه اینکه به آنچه به دیگران داده معترض باشیم.

ضمن اینکه باید خود را متوجه نعمت های بی نهایت خداوند کنیم هزاران نعمت به ما داده شکرگزاری نمیکنیم ولی کافیست یک نعمت(مثلا چشم) را از ما بگیرد زمین و آسمان را بهم میدوزیم گویا وقتی داشتیم قدر دان بوده ایم!!!

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

 

www.ghalh.parsiblog.com



لیست کل یادداشت های این وبلاگ