سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانش را بطلبد برای اینکه با دانشمندان همراه شود یا با نادانان بستیزد یا مردم را متوجه خود کند، خداوند او را داخل آتش گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
شنبه 100 مرداد 9 , ساعت 7:22 عصر

حجیت اطلاقات در مصادیق نوپیدا (24)

 تمسک به روایات بر اثبات شمول خطابات نسبت به مصادیق نوپیدا

طائفه اولی: روایاتی که دلالت دارد بر اینکه قرآن تبیان کل شیء است و هر آنچه مردم به آن احتیاج دارند در قرآن بیان شده است.

 روایت مُرازم 1

عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ان الله تبارک وتعالی انزل فی القرآن تبیان کل شیء حتی والله ما ترک الله شیئا یحتاج الیه العباد . حتی لا یستطیع عبد یقول: لو کان هذا انزل فی القرآن الا وقد انزله الله فیه 2

تقریب استدلال به این روایت: در این روایت امام علیه السلام فرموده است هر آنچه مردم به آن احتیاج دارند در قرآن آمده است و حکم موضوعات جدیده از چیزهایی است که مردم به آن احتیاج دارند پس حتما باید در قرآن آمده باشد. از آنجا که خطاب خاصی بر این موضوعات در قرآن وجود ندارد پس الا ولابد با عمومات و اطلاقات قرآنی این امور بیان شده اند.

مناقشه:

این روایت در صدد این نیست که حکم همه چیز ولو به نحو اطلاق و عموم در قرآن امده است. به دلیل اینکه در روایات دیگر آمده است که حکم هر چه که شما در آن اختلاف کنید در قرآن آمده است ولی فهم شما نمی رسد بلکه ائمه علیهم السلام از قرآن به شما خبر می دهند.

لذا به قرینه این روایات می گوییم اگر چه حکم همه چیز در قرآن آمده است اما این دلیل نمی شود که به نحو اطلاق و عموم که قابل فهم برای همه باشد آمده است.

به دو روایت که به این مضمون دلالت دارند توجه فرمایید:

الف . روایت معلی بن خنیس 3 : قال ابو عبدالله علیه السلام: ما من امر یختلف فیه اثنان الا وله اصل فی کتاب الله عزوجل ولکن لا تبلغه عقول الرجال.4

ب . روایت مسعده بن صدقه  5عن ابی عبد الله علیه السلام قال: قال امیر المومنین علیه السلام: ایها الناس ان الله تبارک وتعالی ارسل الیکم الرسول صلی الله علیه و آله وسلم وانزل الیه الکتاب بالحق – الی ان قال – فاستنطقوه و لن ینطق لکم. اخبرکم عنه. ان فیه علم ما مضی و علم مایاتی الی یوم القیامه و حکم ما بینکم و بیان ما اصبحتم فیه تختلفون فلو سالتمونی عنه لعلمتکم.6

طایفه ثانیه: روایاتی که دلالت دارد بر اینکه خداوند در کتاب هر آنچه به آن احتیاج است را نازل کرده و دلیل و راهنمایی بر آن قرار داده است.

روایت عمر بن قیس:

عمر بن قیس قال: قال ابو عبدالله علیه السلام یا عمر بن قیس اشعرت ان الله ارسل رسولا وانزل کتابا و انزل فی الکتاب کل مایحتاج الیه، وجعل له دلیلا یدل علیه و جعل لکل شیء حدا و لمن جاوز الحد حدا؟

قال قلت: ارسل رسولا وانزل علیه کتابا و انزل فی الکتاب کل ما یحتاج الیه و جعل دلیلا یدل علیه و جعل عن من تعدی ذلک الحد حدا ولمن جاوز الحد حدا. قال :نعم

وقریب منه خبر عمر بن القیس الماصر 8 عن ابی جعفر علیه السلام قال: ان الله تبارک وتعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامه الی یوم القیامه الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله صلی الله علیه وآله وسلم وجعل لکل شیء حدا وجعل له دلیلا یدل علیه و جعل علی من تعدی ذلک الحد حدا.9

تقریب اول: ضمیر مجروری در فقره جعل له دلیلا یدل علیه به « ما یحتاج الیه»برمی گردد لذا معنا این می شود: بر هر آنچه که امت به آن احتیاج دارد دلیلی از کتاب و سنت وجود دارد و حکم موضوعات مستحدث از چیزهایی است که امت به آن احتیاج دارد پس طبق روایت دلیل از کتاب وسنت بر آن وجود دارد.

از سویی  در نصوص شرعیه نص بالخصوصی بر موضوعات جدیده وجود ندارد پس حکم آن مندرج تحت عمومات و اطلاقات است و از این راه بیان شده است.

مناقشه:

معلوم نیست مراد از کلمه دلیل که در روایت ذکر شده است دلیل اصطلاحی باشد که شامل نص و ظاهر باشد بلکه چه بسا منظور از دلیل اعم از آن باشد یعنی حتی شامل نفس شریف امام علیه السلام هم بشود یعنی امام علیه السلام دلیل است بر همه آنچه مردم به آن احتیاج دارند به نحوی که اگر کسی از ایشان سوال کند حضرت راهنمایی و دلالت می کنند. بنابرین این تقریب ناتمام است و نمی توان آن را شاهد بر شمول اطلاقات و عمومات نسبت به مصادیق جدید گرفت.10

تقریب ثانی

ضمیر مجروری در جعل له دلیلا به قرآن برمی گردد. پس معنی این روایت این می شود که هرآنچه مردم به آن احتیاج دارند درقرآن وجود دارد و خداوند برای مردم دلیلی که مردم را به کتاب و احکام و معارف آن راهنمایی کند قرار داده است و این دلیل نفس شریف امیرالمومنین علیه السلام است.

ازسوی دیگر ظاهر روایت این است که دلالت امام به کتاب ومعارف و احکام آن بالفعل محقق شده است به این نحو که حضرت امت را ارشاد کرده اند به آنچه محتاج آن هستند باتوجه به این دو مقدمه اگر امام علیه السلام حکم موضوعات جدیدی که مردم در زمان های آینده محتاج آن هستند را بیان نکرده باشد با توجه به اینکه در قرآن همه مایحتاج مردم وجود دارد و از سویی در قرآن هم نص بر این احکام جدید وجود ندارد پس الا ولابد باید با عمومات و اطلاقات بیان شده باشد.

مناقشه

ما نمی پذیریم که روایت ظهور در این داشته باشد که امام علیه السلام  بالفعل مردم را به جمیع ما فی الکتاب ارشاد کرده باشند. بلکه قائلیم بیان مایحتاج الیه الناس تدریجی و به حسب مساعدت شرایط و ظروف زمانی است و چه بسا شرایط و احوال اقتضا نکرده باشد و زمینه بیان همه معارف و احکام قرآن فراهم نشده باشد بلکه بیان برخی از معارف و احکام به ائمه متاخر و حتی بعد از ظهور موکول شده باشد در نتیجه این تقریب هم ناتمام است که بگوییم چون در کلام معصومین علیهم السلام بالخصوص نیامده است پس با اطلاقات و عمومات بیان شده است.

طائفه ثالثه: روایاتی که دلالت می کند بر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه واله آنچه مردم به آن احتیاج دارند را آورده است.

 

روایت سماعه بن مهران عن ابی الحسن موسی علیه السلام: قال قلت : اصلحک الله انانجتمع فنتذاکر ما عندنا فلا یرد علینا شیء الا و عندنا شیء مسطر و ذلک مما انعم الله به علینا بکم ثم یرد علینا الشیء الصغیر لیس عندنا فیه شیء فینظر بعضنا الی بعض و عندنا فیه شیء فینظر بعضنا الی بعض و عندنا ما یشبهه فنقیس علی احسنه؟ فقال: و ما لکم والقیاس؟! انما هلک من هلک من قبلکم بالقیاس.

ثم قال اذا جاءکم ماتعلمون فقولا به و ان جاءکم ما لاتعلمون فها _ و اهوی بیده الی فیه _ ثم قال لعن الله اباحنیفه کان یقول:قال علی وقلت انا و قالت الصحابه و قلت. ثم قال أکنت تجلس الیه؟ قلت لا و لکنه هذا کلامه. فقلت اصلحک الله أتی رسول الله صلی الله علیه و آله الناس بما یکتفون به فی عهده؟ قال : نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه. فقلت فضاع من ذلک شیء ؟ فقال: لا هو عند اهله.

و منها روایه محمد بن حکیم 11 قال: قال ابولحسن علیه السلام:« اذا جاءکم ما تعلمون فقولوا، و اذا جاءکم مالا تعلمون فها و وضع یده علی فمه فقلت: و لم ذلک؟ قال: لان رسول الله صلی الله علیه و آله اتی الناس بما اکتفوا به علی عهده و ما یحتاجون الیه من بعده الی یوم القیامه12

 تقریب: مفاد این روایات این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر آنچه مردم به آن محتاج اند حتی موضوعاتی که مردم در عصور بعد از ایشان به آن محتاج بوده اند که موضوعات جدید هم تحت آن است را آورده است. از سوی دیگر معنی آوردن یعنی بیان کردن و ایصال به مردم نه صرف بیان برای ائمه علیهم السلام و ودیعه نهادن نزد ایشان.

 با توجه به این نکات و اینکه نص بالخصوصی بر موضوعات جدید نداریم نتیجه می گیریم که حکم موضوعات جدید با عمومات واطلاقات بیان شده است.

مناقشه:

اتیان به جمیع ما یحتاج الیه الناس ظهور ندارد در اینکه همه ما یحتاج را بیان فرموده باشند. بلکه ظاهر است در اینکه دین پیامبر صلی الله علیه و آله دین کاملی است و همه آنچه مردم به آن احتیاج دارند را در بر دارد ولو به اینکه برخی از احکام نزد ائمه علیهم السلام باشد که در شرایط مساعد ان را بیان کنند. لذا استدلال تمام نیست.

اشکال: در روایت،« ما یحتاجون» عطف شده است به ما یکتفون. لذا همانطور که ما یکتفون را بیان فرموده اند ما یحتاجون را هم بیان فرموده اند.

پاسخ: اولا ما علم داریم که در عالم واقع این اتفاق نیفتاده است یعنی پیامبر صلی الله علیه واله و سلم همه انچه مردم به آن محتاج می شوند را بیان نفرموده اند.

ثانیا: در ذیل حدیث اول آمده است:« فقلت ضاع من ذلک شیء؟ فقال لا هو عند اهله».

با توجه به این ذیل معلوم می شود که همه چیز ولو در ضمن عمومات واطلاقات بیان نشده است والا سائل توهم ضیاع و گم شدن نمی کرد و فرمایش هو عند اهله هم جا نداشت.13

نویسنده : سید مصطفی موسوی



1 بن حکیم الساباطی

2 کافی ج1ص59

3 ضعیف جدا لا یعول علیه. نجاشی شماره 1114

4 کافی ج1 ص60

5 العبدی. نجاشی و الفهرست صرفا از او در ضمن مصنفین نام برده اند و جرح یا تعدیل ندارند.

6 کافی ج1 ص61 -60

7 ظاهرا عمر بن قیس المکی اخو حمید بن قیس یعرف بسندل. که شیخ در رجال از او در زمره راویان از امام صادق علیه السلام نام برده است. شماره3596

8 بتری. شیخ در رجال از او در زمره راویان از امام باقر علیه السلام نام برده است رجال شماره 1533

9 ( الفصول المهمه ج1 ص497 – 496 )

10 الفائق170

11 الخثعمی

12 کافی ج1ص57

13 الفائق172



لیست کل یادداشت های این وبلاگ