جور وجفا مکن بکن رحم به حال زار من ..... خنده به من مکن بکن گریه به روزگار من
تیغ جفا مکش بکش دست ز دامن رقیب ..... پا به زمین منه بنه به چشم اشکبار من
دل زکسان مبر ببر رسم جفا ز یاد خود....... دشمن من مشو بشو یار دل فکار من
میروی ار برو مرو با همه کس به هر کجا ..... دل تو زمن مبر ببر از همه ای نگار من
از درت ار که رانیم بران مران به خواریم ..... دل زکسی مجو بجو زین دل بی قرار من
گر ندهی دلم مده بده نوید کشتنم ..... می کشیم بکش مکش شمع شبان تار من
هر چه کنی بکن مکن گوش به حرف مدعی ..... قصه او مخوان بخوان دفتر یاد گار من
مسرور کرمانشاهی
روزها باید که تا گردون گردان یک شبی عاشقی را وصل بخشد یا غریبی را وطن
هفته ها باید که تا یک مشت پشم از پشم میش زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن
ماهها باید که تا یک تا پنبه دانه ز اب وگل شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن
سالها باید که تا یک کودکی از روی طبع عالمی دانا شود یا شاعری شیرین سخن
عمر ها یباید که تا یک سنگ خاره زآفتاب در بدخشان لعل گردد یا عقیق اندر یمن
قرنها با ید که تا ازلطف حق پیدا شود مجلسی در اصفهان یا مرتضی فخر زمن
قرنها باید که تا صاحبقرانی چون اویس یا چو سلمان بنده ای از فارس خیزد یا قرن
برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن رخ چو عیاران نداری جان چو نامردان مکن
یا برو همچون زنان رنگی وبویی پیش گیر یا چو مردان اندرآی وگوی در میدان فکن
هر چه بینی جز هوا آن دین بود بر جان نشان هر چه بینی جزخدا آن بت بود درهم شکن
چون برون رفت ازتوحرص آنگه درآیدبرتودین چون در آید بر تودین آنگه برون شد اهرمن
با دوقبله در توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
سوی آن حضرت نپوید هیچ دل با آرزو با چنین گلرخ نخسبد هیچ کس با پیرهن
گرد قرآن گرد زیرا هر که در قرآن گریخت آن جهان رست ازعقوبت این جهان جست از فتن
حکیم سنایی
شافعی گفت که شطرنج مباح است مدام راست گفته است چنین است که فرموده امام
خواجه مالک سخنی گفت از این بارکتر که به نزدیک خردمند مباح است غلام
بو حنیفه به از این گوید در باب شراب که ز جوشیده بخور کان نبود هیچ حرام
حنبلی گفت که گر زآنکه به غم در مانی بسته بنگ تناول کن وخوش باش مدام
بنگ ومی می خورو.... میکن ومی باز قمار که مسلمانی از این چهار امام است تمام
ناصر خسرو به نقل از اوثق الوسائل
یاقوت نهم نام لب لعل تو یاقوت مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت
قربان وفاتم به وفاتم گذری کن تابوت مگر بشنوم از رخنه تابوت
هرچه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من هر چه بَری ببر مبر سنگ دلی به کار من
هر چه هلی بهل مهل پرده به روی چون قمر هر چه دری بدر مدر پرده اعتبار من
هر چه کشی بکش مکش باده به بزم مدعی هر چه خوری بخور مخوردرد دل فکارمن
هر چه بُری ببر مبر رشته الفت مرا هر چه کنی بکن مکن خانه اعتبار من
هر چه خری بخر مخرعشوه حاسد مرا هر چه تنی بتن متن با تن خاکسار من
هر چه روی برو مرو راه خلاف دوستی هر چه زنی بزن مزن طعنه به روزگار من
شوریده شیرازی
ماه رمضان هم تمام شد . امسال روستای خوشاب بودیم ،شهر فراشبند استان فارس ... روستایی زیبا با مردمانی مهربان ومودب و دوست داشتنی ..روستای امامزاده سید محمد.. روستای مزارعی ها وسادات علوی ....روستای آفتاب داغ اول صبح.. روستای دره خرکی وتل سرخو وچهار چشمه...روستای مخیلو وکنار ورملک و اینگل...
برای رفقای خوشابی ام می نویسم . برای دوستانم که ماه مبارک با آنها بسر شد،برای بچه های جلسات قرآن ومعارف،برای همه خوشابی ها:
((ای صبا از ما بگو با ساکنان آن دیار ای سر حق ناشناسان گوی چوگان شما))
سلام شنبه این هفته تشیع جنازه شش تن از سرداران سپاه علی بن ابی طالب علیه السلام بود که در کردستان به شهادت رسیده بودند .خاطره تشیع جنازه 16 سال پیش زنده شد...
چند شب پیش نوجوانی را نشان داد از گروه پژاک که دستگیر شده بود .... واقعا خیلی عجیب است، انتخاب آدمها ،یکی راه خدا یکی راه شیطان .هر دو سختی می بینند، آوارگی و دوری می کشند، هر دو شادی خوشحالی وغم واندوه وبیماری و مرگ وزندگی دارند اما این کجا وآن کجا