سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قربانگاه خردها را بیشتر آنجا توان یافت که برق طمعها بر آن تافت . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 100 تیر 30 , ساعت 11:47 صبح

اطلاق در اصطلاح

چهار تعریف مهم از اطلاق اصطلاحی بدین ترتیب است:

اول: تعریف مشهور: «الاطلاق دلاله اللفظ علی معنی شایع فی جنسه»1

دوم: تعریف شهید صدر ره:« اطلاق یعنی تصور معنی بدون اینکه با آن هیچ وصف وحالتی لحاظ شود»2

سوم: تعریف سوم، تعریف صاحب تسدید الاصول ره است. ایشان بعد از توضیح و مناقشه در تعریف مشهور، تعریفی ارائه داده اند که ما آن را در ضمن تشریح تعریف مشهور و ذکر کلمات واشکالات ایشان بر این تعریف و قبل از توضیح تعریف شهید صدر ره بیان خواهیم کرد.

چهارم: نظر مرحوم آیت الله خویی ره و مرحوم مظفر و ... این است که معنای اصطلاحی اطلاق همان معنای لغوی و عرفی است نه چیز دیگر.3

تعریف مشهور

صاحب تسدید الاصول در شرح تعریف مشهور می فرمایند:

 مشهور مطلق را اینگونه تعریف کرده اند:« ما دلّ علی شایعٍ فی جنسه»

 سپس تفسیر این تعریف را از معالم نقل کرده اند: «مطلق حصه ای است که قابل تطبیق بر حصه های زیادی است. البته نه هر حصه ای، بلکه حصه هایی که تحت امر جامع و قدر مشترکی جمع شوند».

مثال وقتی مولا می فرماید: "اکرم عالما"، کلمه عالم برهمه افراد عالِم بطور مساوی و بدون هیچ تفاوتی صدق می کند.

ایشان در ادامه می فرمایند:

 «ظاهر تعریف این است که مطلق «لفظ دال» است و نه خود «مدلول لفظ». اگر چه منشاء اطلاق، عدم تقیید معنی (مدلول ) است».

 همچنین ظاهر ازکلمه جنس در تعریف نه جنس منطقی، بلکه معنای عرفی آن است. یعنی هر کلی که افراد داشته باشد اگر چه در منطق و فلسفه به آن نوع یا صنف اطلاق شود. لذا مطلق شامل اشخاص به لحاظ احوال و ازمان نمی شود. یعنی نمی شود گفت زید در "اکرم زیدا " مطلق است زیرا حالات مختلف مانند قیام، قعود و....  دارد و این زید در زمانهای مختلف قابل تصور است.3

تعریف صاحب تسدید الاصول

البته ایشان خود تعریفی از مطلق ارائه می دهند و آن اینکه: «أن المطلقَ لفظٌ مدلولُه نفسُ المعنی لا أزید، یکون له افرادٌ و احوالٌ و أزمانٌ ولا یکون لهذه الاختلافاتِ کلاً أو بعضاً دخلٌ فی کونه مراداً للمتکلم».4

«مطلق لفظی است که مدلولش نفس معنی است نه بیشتر و اگر چه این معنی خود افراد، احوال و ازمانی دارد؛ ولی هیچ یک از این اختلافات در این که نفس معنی، مراد متکلم است، دخالتی ندارد.»

سپس می فرمایند اعتبار «لابشرطیت» که موجب می شود عبد مطلق هم بر کاتب صادق باشد هم بر غیر کاتب، صرف حکایت از ما علیه الشیء (خارج) است. نه اینکه لابشرطیت قیدی در عبد باشد. 5

آنچه باعث شده ایشان این تعریف را ارائه دهند:

 اولاً: عدم شمول تعریف مشهور است نسبت به احوال و ازمان.

ثانیا: عدم تناسب حصه است با شیاع، که تفسیر صاحب معالم از تعریف مشهور بود. زیرا حصه یعنی کلی مقید، حال آنکه شیاع معنایش اعم از آن است.

سید مصطفی موسوی

1 .  مشهور مطلق را تعریف کرده اند به ما دل علی شایع فی جنسه.

2 . الاطلاق یقابل التقیید ، فان تصورت معنى ولاحظت فیه وصفا خاصا أو حالة معینة ، کان ذلک تقییدا ، وان تصورته بدون ان تلحظ معه أی وصف أو حالة أخرى کان ذلک إطلاقا.« دروس فی علم الاصول ج1 ص206»

3 . محاضرات فی الاصول ج5 ص334

4 . قد نسب الی المشهور تعریف المطلق بانه ما دل علی شایع فی جنسه و فسر کما فی المعالم بمعنی کونه حصه محتمله لحصص کثیره مما یجنمع تحت امر واحد. اقول: ان ظاهر التعریف ان المطلق هو اللفظ الدال لا مدلول الالفاظ. ولا باس به فی الاصطلاح وان کان منشؤه عدم تقیید معناه...

والظاهر من الجنس هو معناه العرفی الشامل للحقائق الخارجیه والامور الانتزاعیه والاعتباریه و محصله کل کلی له مصادیق وان کان فی اصطلاح الفلسفه او غیرها یسمی بالنوع او غیره لکنه علی ای حال لا یعم الاشخاص ولو بحسب احوالها المختلفه.... و مما ذکرنا تعرف ان تفسیر المعالم بکون المطلق حصه لیس علی ما ینبغی اذ لابد فی الحصه من تقیید الکلی بقید مع ان الشیاع الماخوذ فی التعریف اعم من ذلک.. «تسدید الاصول ج1ص535»

همان ص537

5 .  ...أن اعتبار اللا بشرطیة کالبشرط شیئیة و البشرط لائیة انما یکون تعبیرا عن واقع ما علیه الشیء لا قیدا فیه... والعبد اذا لم یقید بالکتابه ولا بعدمها فلا محاله یکون لا بشرط ویتحقق بتحقق العبد الکاتب و الغیر الکاتب الا ان تحققه مع ای واحد منهما یکون بما ان کلا منهما عبد. «همان منبع ص539»

 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ