بسم رب الشهدا والصدیقین
آسمون پر بود از ستاره های ریز ودرشتی که به بچه های لشکر چشمک می زدند، بچه ها هر کدوم یه گوشه ای داشتند دعا می خوندند،تو این دنیانبودند.انگار این همه ستاره اومده بودند به استقبالشون ! مثل اینکه ستاره ها هم فهمیده بودند امشب برا آسمون مهمون میاد!
اما این وسط دل تو دل آقامهدی نبود آخه این جوری خیلی ها دلشون هوای آسمون می کنه، پرمیکشن، اماچاره چیه حتما باید خط شکنا برند، کلی برنامه ریزی شده. خدا " اینا که هوای تو رو کردند کلی چشم براه دارن ،خدا نذار برن...
عقربه ها تند تند پا رو شماره ها می ذارن ومی گذرند .واقعا چقدر ثانیه ها نامردند.
چند دقیقه بعد... کی باورش میشه !!! چراغ های شب یکی یکی خاموش می شن!! حالا دیگه خبری از اون همه ستاره نیست! این هم از نعمت خداکه باریدن گرفت..
یک وقت بیسیم فرمانده گردان رو می خواهد.. آقامهدی* ازپشت بیسیم : اقای خانی "خدا لشکرش رو فرستاد.حالا نوبت شماست نگاتون به پشت دستتون باشه.
*شهید مهدی زین الدین
راوی : جناب آقای خانی همرزم شهید
یادواره شهدای روستای حاجی آباد زرین، سوم فروردین برگزار می شود..
پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا ! با مرگ تو رشته ای پاره شد که در مرگ دیگران اینگونه قطع نشد.با مرگ تو رشته پیامبری وفرود آمدن پیام واخبار آسمانی گسست .مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را به شکیبایی وا داشت وهمه را در مصیبت تو یکسان عزادار کرد.
اگر به شکیبایی امرنمی کردی،و از بی تابی نهی نمی فرمودی،آنقدراشک می ریختم تا اشک دیدگانم تمام شود، واین درد جانکاه همیشه در من میماند ، واندوهم جاودانه می شد ،که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است ! چه میتوان کرد که زند گی را دو باره نمی توان باز گرداند، ومرگ را نمی شود مانع شد.
پدر ومادرم فدای تو! مارا درپیشگاه پروردگارت یاد کن ودر خاطر خود نگاه دار!
نهج البلاغه خطبه 235
امام علی علیه السلام
بگذارید وبگذرید
ببینید ودل مبندید
چشم بیندازید ودل مبازید
که دیر یا زود