امروز ظهر هنگام نهار قصه عارف را که مرحوم غضنفر تعریف می کند گوش می دادیم قصه آشنایی که در دوران کودکی بارها پدر بزرگم مرحوم سید اسماعیل موسوی براییمان تعریف کرده بود.
آن روزها تلویزیون دو تا کانال بیشتر نداشت. ما تا سال سوم ابتدایی که شهید سید محمد تقی یک تلویزیون سیاه وسفید خرید تلویزیون نداشتیم که البته اون هم فقط کانال یک را می گرفت وهمیشه هم باید آنتنش را می چرخوندن تا درست بیگره. موتورخونه هم که ساعت دوازده شب فکر میکنم تعطیل می شد وبعضی وقتها برای دیدن فیلم مراد بیک وگل پامچال و آینه عبرت مردم دست به دامن علی فیض الله وحجت ابرایم می شدند. خداش بیامرزه شهید سید محمد تقی که هر وقت میومد مرخصی تلویزیون ما هم براه بود. خلاصه قبل از اینکه ما به النگ ودولنگ وجیمبو وجکی وجیل گرفتار بشیم شبها تو اون نور کم خونه کاهگلی و تاق ضربی سر کویر، پای قصه های شیرین باباجون اسمال مینشستیم. قصه عارف ، قصه مرغ زرد، قصه روباه مکار که رفته بود تو غار وبرای فریب حیونا عبادت میکرد، قصه نمکو و آغا قلندر، قصه دویدم و دویدم و قصه های دیگه ای که تو این ده بیست سال حتی اسمش هم از یادم رفته..
به هر حال امروز بعد از ظهر تو راه فیضیه به این فکر می کردم که ای کاش میشد گروهی از بچه های حاجی آباد کمرهمت را میبستند و یک دایره المعارفی از حاجی آباد تهیه می کردند. از گذشته حاجی آباد ، از فرهنگ و رسوم قدیمیا ،از عزاداریهای قدیم حاجی آباد ، از بزرگان حاجی آباد ، از سختی های زندگی تو حاجی آباد ، از همین قصه های بومی حاجی آباد ، از رشادتها وپهلونیهای حاجی آبادیها تو منطقه بیابونک ، از تاریخ حاجی اباد و حاجی آبادی ها، از مزارع حاجی آباد ، از معادن حاجی اباد ، از جاذبه های حاجی آباد، از پوشش گیاهی حاجی آباد ، از گیاهان دارویی حاجی آباد ، از لهجه حاجی ابادی واصطلاحات اون ، از وحش بیابون حاجی آباد ، پرنده وخزنده وچرنده وحشره ومشره وخلاصه هر چیزی که به فکر تون برسه .ای کاش گروهی میشدند وتا این بزرگترهایی که هستند از اونا استفاده می کردند مخصوصا الان که امکانات فراوونه وضبط وپیاده کردن صدها ساعت صدا خیلی هزینه نداره. اصلا هر کسی می تونه از پدر بزرگ یا مادر بزرگ یا قدیمی تر ها در مورد موضوعات بالا یا هر چیز دیگه که به فکرش برسه سوال کنه وضبط کنه و مستند داشته باشه تا یک وقتی یک گروهی پیدا بشند و وقت صرف کنند وهمه را جمع آوری کنند و یک منبع خوبی بشه برای آینده حاجی آباد و حاجی آبادی ها حتی می شه که برنامه ساعات آب وملک حاجی آباد ومزراهای اطرافش را دقیق با مالکاش تو این دایره المعارف آورد یا جدا گونه نوشت. خلاصه امروز بعد از ظهر تو مسیر رفت وبرگشت تو این تخیلات بودم که مسیر کوتاه تر بشه والان هم خیال بافی هام رو این جا نوشتم. ببینم چی میشه.
توکلت علی الله
شادی روح همه اموات صلوات
به نام خدا چند روز پیش از حاجی آباد بر گشتم دو سه روز آخر صفر اونجا بودم. علی ای حال یک شب با علی اکبر«دهیار» وچند تا از دوستان بحث شد درمورد اینکه چطور مشه دو باره این نخلستان را احیا کرد. اگر تازگیا سری به کشمون زده باشید مبیند چقدر با ده سال پیش فرق کرده. ده سال پیش وقتی به طرف سرخ پایین مرفتی جاده اون طرفی با اینکه کمتر از صد متر با این خط اصلی فاصله داره ، اصلا پیدا نبود از بس درخت خرما و بعضا انار وجود داشت. اما الان غیر از چند تا درخت تک و توک از دست سرما و طرح جایگزینی درخت های فرسوده و آتش سوزیا جان سالم به در نبردن، یا زیر سرخ پایین ده سال پیش جنات تجری من تحتها الانهار بود جوری که درخت های دو طرف سر به هم رسونده بودن اما حالا شده مثل ته کویر ده سال پیش، ده سال پیش کویر شمال کشمون را تا ده بیست متریش نمرفتی نمدیدی اما این دفعه از خود سرخ پایین پیدا بود. خلاصه اون شب وفردا شبش خیلی بحث شد از اینکه مالکای عمده آب وملک حاجی آباد گذاشتن و رفتن و جز چند نفر که این زمینها وملک و آبا دستشونه وبه اصطلاح آبا را پای درختا مکنن کسی باقی نمونده. اینجوریه که مالکا رو زمین کار نمکنن، کسانی هم که زمین دستشونه مالک نیستند وطبیعی هم هست که به عمل آوردن درخت هزینه داره وکسی حاضر نیست برای دیگری کار کنه. مشکل اصلی اینه که این زمینها تو ارث و میراث قرار گرفته. تعیین مالک وانحصار وراثت واینجور چیزها هم صورت نمی گیره. که یک نفر بیاد سهمش را بفروشه تا لااقل یک نفر که تو آبادی زنگی میکنه چهار تا درخت برا خودش به عمل بیاره. یا حداقل خود مالکا چند نهال تو زمینشون بیشونن که این آب که داره تو این زمین میره پای علف منداب، این نهال هم آب بخوره و چند سال دیگه چند تا درخت خوب به عمل بیاد. به هر حال اگر این جوری پیش بره ده بیست سال دیگه فقط باید از خاطرات کشمون برای هم دگه و نسل های بعدی بگم و چند تا دویل اگر مونده باشه را به هم نشون بدم و به قول شیرازیا سیر کویرا کنم. اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا برای دنیایت به گونه ای کار کن که گویا قرار است تا ابد زنده بمانی نقل به مضمون