دم نوحه:
عجب گلی روزگار ز دست لیلا گرفت
که تا قیامت گلاب ز چشم لیلا گرفت
ادامة نوحه:
گلاش مُشَبَّک شده از دم تیغ و سَنان
گُلاش به خون غوطهور، شدست چون ارغوان
گلاش به دشت بلا شدست در خون تپان
قرار و صبر و شکیب ز جمله دلها گرفت
گلاش ز تاب عطش یقین که پژمرده بود
آب ندادش فلک یقین که افسرده بود
مادر افسردهاش ز داغش آزرده بود
دشت بلا در بغل آن قد رعنا گرفت
گفت نبیّ و علی غنچة لب باز کن
از دل پرحسرتت زمزمه آغاز کن
درد جوانمرگیت بر پدر آغاز کن
شور و فغانِ حرم تا به ثریا گرفت
ای گل خوشرایحه، مایة درمان من،
ماتم هجران تو سوخت دل و جان من
تا به فلک میرود ناله و افغان من
مادر زارت مکان به کوه و صحرا گرفت
دم نوحه:
گهواره خالی، قنداقه خونین
لائی لائی اصغرم برگشته رولَم
ادامة نوحه:
من در خِیام شاهِ شهیدان
از مرگ اصغر در آه و افغان
گفتا رُبابه با چشم گریان
لائی لائی اصغرم برگشته رولَم
رفتی به میدان، همراه بابا
از نوک پیکان نوشیدهای آب
بر روی دستش رفتی تو در خواب
لائی لائی اصغرم برگشته رولم
ای اصغرِ من، آرام جانم
رفتی و بُردی تاب و توانم
بعد از تو دیگر من ناتوانم
لائی لائی اصغرم برگشته رولَم
دم نوحه:
بیا مادر از حرم بیرون سرو بستانت میرود میدان
کفن بنما بر تن قاسم مونس جانت میرود میدان
ادامة نوحه:
بیا مادر درد دل گویم این دم آخر با تو از احسان
مکن دیگر بَعدم ای مادر، گریه و زاری، ناله و افغان
بُوَد یارم اندر این صحرا ای ستمدیده خالق سبحان
ز جور چرخ گلِ مادر از گلستانت میرود میدان
اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلتان، صبر کن مادر
اگر دیدی رأس من بر نی چون مهِ تابان، صبر کن مادر
اگر دیدی پیکرم را در خاک و خون غلتان، صبر کن مادر
حلالم کن نازپرورده روی دامانت میرود میدان
رهایم کن تا که بنشینم بر بُراقِ مرگ با هزار افغان
که جولانم گشته ای مادر دیدة گریان، غرقة جانان
ز خون من باید این صحرا لالهگون گردد از دَمِ پیکان
شود جسمام توتیا از کین، جان جانانت میرود میدان
بیا مادر لحظهای بنشین در کنار من از رهِ یاری
که من رفتم کُشته گردیدم نوعروسم را ده تو دلداری
دم نوحه:
قاسم به عدو گفت یلِ صفشکنم من
یتیم حسنم من یتیم حسنم من
یعنی خلف پادشهِ ممتحنم من
یتیم حسنم من یتیم حسنم من
ادامة نوحه:
گر بچهام ای قوم دغا بچة شیرم
گهِ رزم دلیرم گهِ رزم دلیرم
در معرکه شیرافکنِ ازرقفکنم من
یتیم حسنم من یتیم حسنم من
من دُرِّ یتیم از صدف آل رسولم
عمو کرده قبولم عمو کرده قبولم
سرباز هُژَبرافکنِ شاهِ زَمَنَم من
یتیم حسنم من یتیم حسنم من
باشد پدر من خلف حیدر صفدر
حسنْ سِبطِ پیمبر حسنْ سِبطِ پیمبر
خوش غنچة پژمردة از آن چمنم من
یتیم حسنم من یتیم حسنم من
گردیده عمویم شهِ دین بیکس و بییار
ای فرقة کفّار ای فرقة کفّار
قربانی کفّار و فدای سُنَنَم من
یتیم حسنم من یتیم حسنم من
بر آل پیمبر ز چه نایاب بود آب
سکینه شده بیتاب سکینه شده بیتاب
جانبازِ علیاصغرِ شیرینسخنم من
یتیم حسنم من یتیم حسنم من
دم نوحه:
این دل تنگم عقدهها دارد
گوئیا میل کربلا دارد
ادامة نوحه:
میروم بینم در کجا زینب
شِکوِه از شمر بیحیا دارد
ای خدا ما را کربلایی کن
مجلس ما را کبریایی کن
میروم بینم حضرت عباس
در کجا دست از تن جدا دارد
میروم بینم در کجا اکبر
تیرُ در پیکر از جفا دارد
میروم بینم قاسمِ داماد
در کجا دست در خون حنا دارد
میروم بینم در کجا لیلا
نوعروس خود در بغل دارد
دم نوحه:
شیعیان آمد مُحرّم ناله در ارض و سماست اولِ ماه عزاست
اولِ ماهِ عزایِ خامسِ آل ِعباست اولِ ماه عزاست
ادامة نوحه:
آمد آن ماهی که سرتاسر تمامش ماتم است
آمد آن ماهی که نامش باعث آه و غم است
گر بهجای اشکْ خون از دیدگان باری کم است
در زمین و آسمان فریاد و افغان و دُعاست اولِ ماهِ عزاست
آمد اندر کربلا فرزند زهرا، شاهِ دین
سینهزن، مویهکنان، در ماتمش خیرالنّساست
دشمنان آمادة قتلش به دشت کربلا
نالة طفلانِ وی از نینوا تا ماسِواست اولِ ماه عزاست
زینب اندر این زمین گردیده با غم مبتلا
سوی آن خونینجگر از هر طرف سیل بلاست
آه ازآن وقتی که زینب در محیط خاک و خون
بر سر نعش حسین افتاده در حزن و نواست اولِ ماه عزاست
دم نوحه:
بر سر پیمان حسین با همه یاران حسین
ادامة نوحه:
آمده در کربُبَلا عزیز زهرا حسین بر سر پیمان حسین با همه یاران حسین
گشته مُهیّای شهادت شهِ بطحا حسین خسرو عُقبا حسین فروغ دلها حسین
آمده با اهل و عیالش شهِ خوبان حسین صاحب عنوان حسین
آمده با قافله چون گذشته از جان حسین حامی قرآن حسین
مقابل مخالفین در برِ اعدا حسین
بر سر پیمان حسین با همه یاران حسین
آمده تا در ره دین فدا کند اکبرش جوان خوشمنظرش
حرّ و حبیب، عُوْن و ابوالفضل و علیاکبرش دستةگل احمرش
خرّم و خوشحال از این نهضت عُظما حسین
بر سر پیمان حسین با همه یاران حسین
دم نوحه:
ای طوعه من غریبم، بییار و غمنصیبم
من نایب حسینم، من مسلمِ عقیلم
ادامة نوحه:
ای زن مرا ز احسان مهمان نما به آبی
این لعل تشنهام را با آب ده جوابی
رحمی نما به حالم گر پیروِ کتابی
تحصیل کن تو ای زن با این عمل ثوابی
اول تمامْ بیعت بر عهد من ببستند
آخر چرا زکینه عهد مرا شکستند؟
قلب رسول و آلاش از این قضیه خستند
ای خصم آلیاسین، بر مصطفی سلیلم
از تشنهکامی ای قوم بر لب رسیده جانم
آبم دهید آتش افتاده بر روانم
آخر نه ای لعینان امروز میهمانم
ای ملحدان بیدین من بر شما دلیلم
ای کوفیان بینام وی مشرکان پرننگ
از شش طرف ببستید بر روی من درِ جنگ
بر فرق من مبارید گه آتش و گهی سنگ
یکیک به جنگم آئید من بر شما دلیلم