رضا خدایی :
خاطره. شخصی من ازحمله نظامی امریکا به طبس
امروز پنجم اردیبهشت سالگرد حمله نظامی امریکا به صحرای طبس است
: مایل هستم خاطره ای که خودم شخصا ازان جریان دارم. بیان کنم
من از اسفند ماه سال 1354بعنوان مدیر معلم دبستان چند پایه روستای حاجی اباد زرین مشغول خدمت دراین روستا بودم :
:یادم هست که دراخبار شبانگاهی روز پنجم اردیبهشت سال 1359 هنگامی که در روستای مذکور کنار خانواده به اخبار گوش میکردیم رادیو خبرشکست خوردن حمله نظامی امریکا به طبس واتش گرفتن هواپیماوهلی کوپتر نظامی انان وهلاکت وسوختن تعدای از نیروهای نظامی انان را اعلان نمود
درادامه خبر ازاهالی روستاهای رباط وبیاضه وحاجی اباد زرین درخواست کرد که باتوجه به اینکه احتمال فرار وپراکنده شدن نیروهای امریکایی در منطقه وحوالی این روستاها میباشدمواظب ومراقب باشند
ان زمان مثل حالا نبود که الحمدلله همه وسیله نقلیه دارند در روستای حاجی اباد که من مشغول خدمت بودم بنظرم میاد چهار دستگاه وانت وجود داشت. که یکی ازانها وانت نیسان روبراهی بود که من انرا از دایی خودم به مبلغ 40000 چهل هزارتومان خریده بودم
:باشنیدن این خبرشبانگاهی از رادیو تصمیم گرفتم که صبح فردا بایکی ازدوستان که دارای یک اسلحه شکاری بود واحتمالایکی دیگر ازاقوام به محل اتش گرفتن هواپیماهای امریکایی برویم :
صبح روزششم اردیبهشت با نیسان فوق الاشاره وهمراهان ارطریق روستای بیاضه ورباط پشت بادام به سوی محل سقوط واتش گرفتن هواپیماوهلی کوپتر حرکت کرده وپس ازگذشتن ازروستاهای بیاضه ورباط پشت بادام وطی مسافتی حدود150 کیلومتر به مقصد رسیدیم
:وقتی به محل اصلی رسیدیم صحنه دیدنی بود درطرف راست جاده که مسیر اصلی مسافران یزد. به مشهد. بود یک هلی کوپترنظامی مجهز باتجهیزات کامل قوی هیکل وباموتور روشن. که اسلحه مسلسل ان ازپنجره سمت خلبان به طرف جاده گرفته بودخودنمایی میکرد
سمت چپ جاده که محل تصادم اصلی هواپیمای غول پیکر سوخت رسان وهلیکوپتر امریکاییها بود به تلی ازخاکستر. تکه پاره های فلزی سوخته شده هواپیما وهلی کوپتر ومهمتر جنازه های جزغاله شده متجاوزان امریکایی که قد بلند دومتریشان دراثر اتش افروخته به دست خودشان بحدود80. 90 سانتیمتر استخوان سوخته تبدیل شده بود نمایانگر انتقام الهی ازمتجاوزان ولطف وعنایتش به ملت مسلمان. وانقلابی ایران بود
:اما وقتی ما به محل مورد نظر رسیدیم در ان لحظه فقط یک افسرژاندارمری ان زمان درصحنه حاضر بود که با ورود ما به صحنه با تندی ازماخواست که صحنه راترک کنیم ولی مامدتی درلابلای جنازه های جزغاله واجزا وقطعات سوخته گشت زدیم
:درجواب او که ازما میخواست زود صحنه را ترک کنیم گفتیم که دراخبار رادیو ازما خواسته شده.مواظب باشیم ممکن است امریکاییها درمنطقه باشند اوگفت من خجالت میکشم شهید دیگری برای ایت الله صدوقی بفرستم. قابل توجه اینکه قبل ازرفتن مافرمانده سپاه پاسداران یزد
مرحوم محمد منتظرقایم درهمین محل بشهادت رسیده بودند وجنازه شان به یزد منتقل شده بود
خلاصه پس از مدتی که درمحل حادثه ماندیم برگشتیم وقتی درهنگام برگشت به روستای رباط پشت بادام رسیدیم. درانجا با مرحوم خلخالی به هم رسیدیم که ایشان ازطرف یزد امده بودند برای بررسی مسایل پیش امده وبه مقصدمحل حادثه میرفتند. ظاهرا ایشان دران هلی کوپتر سالم توانستند اسناد ومدارک ارزشمندی مربوط به این جنایت وجاسوسان مرتبط بدست اورند. ماهم بادوستان برگشتیم وفردا صبح هم رفتیم سرکلاس ودرس.
: باعرض پوزش ازتصدیع واطاله کلام رضا خدایی