سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ شرفى برتر از اسلام نیست ، و نه عزتى ارجمندتر از پرهیزگارى و نه پناهگاهى نکوتر از خویشتندارى ، و نه پایمردیى پیروزتر از توبت و نه گنجى پرمایه‏تر از قناعت . و هیچ مال درویشى را چنان نزداید که آدمى به روزى روزانه بسنده نماید ، و آن که به روزى روزانه اکتفا کرد آسایش خود را فراهم آورد و در راحت و تن آسانى جاى کرد ، و دوستى دنیا کلید دشوارى است و بارگى گرفتارى ، و آز و خودبینى و رشک موجب بى‏پروا افتادن است در گناهان ، و درویشى فراهم کننده همه زشتیهاست در انسان . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 96 اردیبهشت 31 , ساعت 9:45 عصر

آقای رئیسی سلام

بی مقدمه بگویم،

یکی دو سالی هست که در فکر توام .

اعتقاد داشتم که با توجه به موقعیتت و سیادتت تنها کسی که می تواند
پنجه در پنجه رییس جمهور مستقر بیندازد
و او را به زیر بکشد

و کاری کند که گناهش زیاد تر نشود
تو هستی.

اما راستش را بخواهی از اول دلبستگی به تو نداشتم و تو خیلی معمولی به نظر می رسیدی.
از همان سال های معاون اولی ات که تو را می شناختم.

کم کم مردم تو را دعوت کردند و تو آمدی.

ومن خدا راشکر کردم که عمر دولت تزویر رو به پایان است.

تو وارد کارزار شدی و در آوردگاه مناظرات به جنگ قهقهه های شیطانی رفتی.

اقای رییسی تو خوش درخشیدی و در شان خادم الرضا ظاهر شدی.

سیدی با وقار و خوش اخلاق و خوش رو.

آن چنان بودی که توهین و افترای تشنگان قدرت باعث نشد از کوره در بروی و مانند آنها آنچه نباید بگویی بگویی.

تو نشان دادی که مثل آنها نیستی.

آن چنان بودی که سیل مشتاقان در استقبال ها تو را مغرور نکرد و حریم ها را نشکستی.

نه مانند سید همشهری من که....بماند..

اقای رییسی سال پیش دو سه باری تو را در حرم آقا علی بن موسی الرضا از نزدیک دیدم.
ولی برایم معمولی بودی و معمولی به سلامی از کنارت گذشتم چون اعتقادی به تو نداشتم.

اما امسال ای سید بزرگوار می خواهم اعتراف کنم که تو در چشمم خیلی بزرگ شده ای.
ای کاش رییس جمهور می شدی و ریاست جمهوری را هم بزرگ می کردی.

امروز دیگر تو برایم معمولی نیستی.

تو مرد اخلاقی

تو در عمل به همه ایران درس بزرگواری و صبوری آموختی.

می توانستی رو کنی ونکردی.
با اینکه دست تو از همه آنها پرتر بود و پرونده تو از همه پاک تر.

اقای رییسی
این بار اگر تو را زیارت کنم تمام قد به احترامت خواهم ایستاد و احترامی خواهم کرد در شان خادم الرضای واقعی.

هر چه تو بزرگتر شدی رقیبت از چشمم بیشتر افتاد.

آنجا که برای قدرت از هیچ تحقیر و دروغ و تهمتی فروگذار نکرد.

هر چه تو قابل احترام تر نمودی او حقیر تر به نظر آمد.

بگذار با ریاستش احساس بزرگی کند و قهقهه مستانه بزند.

بگذار در منجلابی که در آن دست و پا می زند بیشتر فرو رود.

روزی خواهد آمد آن کس که ما را به جهنم حواله میدهد بد بلرزد و جایی گرم هم نیابد.

ان ربک لبالمرصاد

س.م.موسوی

@barge1sabz

 

سید مصطفی موسوی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ