سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبان درنده‏اى است ، اگر واگذارندش بگزد . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 9:17 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال : چگونه اثبات می کنید که منظور از بقیه الله در آیه شریفه «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» حضرت ولی عصر ـ ارواحنا له الفداه ـ می باشد؟

پاسخ:

خداوند تبارک و تعالی در آیه 86 سوره هود می‌فرماید: بقیةالله خیر لکم ان کنتم مؤمنین (مال و سرمایه‌ی حلالی که) خداوند (برای شما) باقی گذارده (از مال و ثروتی که در اثر کم فروشی بدست می‌آورید) برای تان بهتر است اگر ایمان داشته باشید.

«بَقِیَّة اللَّهِ» در این آیه به معنای درآمد و سودی است که از یک سرمایه حلال و خداپسندانه برای انسان باقی می‌ماند و صد در صد حلال است. البته باید توجه داشت که آیات قرآن هر چند در مورد خاصی نازل شده باشد مفاهیم جامعی دارد که می‌تواند در اعصار و قرون بعد بر مصداق های کلی‌تر و وسیع‌تر، تطبیق شود.

در روایات به هر وجود مبارکی که به اراده خداوند برای بشریّت باقی می ماند، « بَقِیَّتُ اللَّهِ» گفته می شود. از جمله به سربازان مؤمنی که پیروزمندانه از جبهه جنگ برمی گردند، زیرا به اراده الهی باقی مانده اند. به امام عصر (عج) نیز «بَقِیَّتُ اللَّهِ» می گویند چون آن وجود شریف، به خواست خداوند برای هدایت مردم ذخیره و باقی نگهداشته شده است. در فرمایشات معصومین ـ‌ علیهم السّلام ـ می خوانیم که یکی از نامها و اسامی مبارک آن حضرت « بَقِیَّتُ اللَّهِ» است.

در آیه مورد بحث،گرچه مخاطب قوم شعیب اند،و منظوراز « بَقِیَّتُ اللَّهِ» سود و سرمایه حلال و پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بَقِیَّتُ اللَّهِ» محسوب می شود.

 از آنجا که مهدی موعود (عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ است یکی از روشن ترین مصادیق « بَقِیَّتُ اللَّهِ» میباشد و از همه به این لقب شایسته تر است، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است.

امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرمایدنخستین سخنی که مهدی ـ علیه السّلام ـ پس از قیام خود می گوید این آیه است بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ سپس می گوید: منم بقیةالله وحجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمی کند مگر اینکه می گویند: السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه.

از حضرت رسول اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ نیز روایاتی به همین مضمون وارد شده است که می فرماید: هنگامی که مهدی موعود خروج کند پشت مبارک خود را به کعبه می دهد و تعداد ـ 313 ـ نفر مرد در اطراف آن بزرگوار اجتماع می نمایند. اول سخنی که آن حضرت می یفرماید: همین آیه است: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. سپس می فرماید: من همان بقیةالله و حجت و خلیفه خدا می باشم بر شما. پس از آن هیچ کسی بر آن بزرگوار سلام نمیکند مگر اینکه می گوید: السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه.

حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ  می فرماید (بعد از آنکه هشام (خلیفه عباسی) من و پدرم را از مدینه احضار نموده بود و معجزاتی از پدرم مشاهده کرد و تصمیم گرفت ما را به سوی مدینه بفرستد قبل از اینکه ما حرکت کنیم پیکی را به تعجیل به سوی مدینه فرستاد تا در میان شهرهائی که در مسیر ما قرار گرفته بودند ندا کند: دو فرزند جادوگر ابوتراب که محمّدبن علی و جعفر بن محمّد باشند و من ایشان را به جانب شام طلب کرده بودم به دین نصارا مایل شده و دین ایشان را پذیرفته اند.

اگر کسی چیزی به ایشان بفروشد، یا بر آنان سلام کند، یا با ایشان مصافحه نماید خون او هدر خواهد بود! هنگامی که پیک هشام به شهر (مدین) رسید ما نیز به آن شهر رسیدیم.

اهل آن شهر درها را به روی ما بستند، به ما دشنام دادند، به حضرت علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ ناسزا گفتند، هر چند آن افرادی که با ما بودند اصرار می کردند که آن مردم درِ شهر را باز کنند و به ما آذوقه بدهند آنان نپذیرفتند! هنگامی که ما نزدیک دروازه شهر شدیم پدر بزرگوارم به مدارا با ایشان سخن میگفت، و میفرمود: از خدا بترسید، ما اینطور نیستیم که به شما خبر داده اند، بر فرض اینکه ما اینطور باشیم که به شما گفته اند پس چرا شما که با یهود و نصارا معامله می کنید از معامله کردن با ما خودداری می نمائید!؟

آن مردم از خدا بی خبر می گفتند: شما از یهود و نصارا بدترید، زیرا آنان به اسلام جزیه (یعنی مالیات) میدهند. ولی شما جزیه نمی دهید. هر چند پدرم آن مردم گمراه را موعظه می کرد کوچک ترین سودی نمی بخشید و آنان می گفتند: ما، درِ شهر را نمی گشائیم تا هلاک شوید! هنگامی که پدرم با انکار آن اشرار مواجه گردید پیاده شد و به من فرمود: تو از جای خود حرکت منمای. پس بر فراز آن کوهی که بر شهر (مدین) مشرف بود رفت و صورت مبارک خود را به جانب آن شهر نمود. انگشت بر گوشهای خود نهاد و آن آیاتی را که خدا درباره قصه حضرت شعیب نازل کرده بود تلاوت کرد. تا آنجا که می فرماید: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

پس از تلاوت این آیات فرمود: به خدا سوگند ما خانواده همان افرادی هستیم که در زمین بقیةالله به شمار می رویم. در همین هنگام بود که خدای توانا باد سیاهی را برانگیخت تا سخنان حضرت باقر العلوم را به گوش مرد، زن، صغیر و کبیر و اهل (مدین) رسانید، و ایشان دچار وحشت بزرگی شدند، لذا بالای بامها آمدند و به سوی پدرم (امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ) نگریستند

هنگامی که پیرمردی از اهل مدین پدرم را بدان حال دید با صدای بلند در میان شهر مدین ندا در داد و گفت: ای اهل مدین از خدا بترسید! زیرا این مرد در همان موضعی ایستاده که حضرت شعیب ایستاد و در حق امت خود نفرین کرد. به خدا سوگند که اگر در را به روی این مرد باز نکنید نظیر آن عذابی که بر قوم شعیب نازل گردید دامنگیر شما نیز خواهد شد.

اهل مدین پس از شنیدن این مقاله دچار خوف شدند و درِ شهر را به روی ما گشودند، و ما را در منزل خود جا و غذا دادند و ما بعد از یک روز توقف از آن شهر حرکت نمودیم. بعد از حرکت ما والی مدین این موضوع را برای هشام نوشت. هشام در پاسخ وی نوشت تا آن پیرمرد را به قتل رسانید.

 از این روایت استفاده میشود که همه معصومین ـ علیهم السّلام ـ بقیة الله هستند

با تشکر از آقایان:

علی اصغر احسانی سهیل چهار اژدها

 

www.ghalh.parsiblog.com

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ