سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] حکمت را هر جا باشد فراگیر که حکمت گاه در سینه منافق بود پس در سینه‏اش بجنبد تا برون شود و با همسانهاى خود در سینه مؤمن بیارمد . [نهج البلاغه]
 
شنبه 100 مرداد 9 , ساعت 6:20 عصر

حجیت اطلاقات در مصادیق نوپیدا(18)

 

 تفاوت اطلاق و عموم

مرحوم مظفر ره می فرمایند:« طبق معنای مذکور از اطلاق، حتی می توان اعلام شخصی و معرَّف به لام عهد را به لحاظ حالاتشان مطلق دانست. زیرا نسبت به حالات مختلف، معنای شیوع و ارسال را دارا می باشند. حتی می توانیم عام را به لحاظ احوال آن مطلق بدانیم». 1

از کلمات ایشان استفاده می شود که تفاوت عموم واطلاق در این می باشد که در عموم، لفظ در شیوع استعمال شده است، اما در اطلاق این گونه نیست.

نکته ای دیگر در کلمات مرحوم مظفر این است که اطلاق فقط اختصاص به مفردات ندارد، بلکه در جملات نیز جریان دارد. اگر چه از کلمات اصولیون ممکن است چنین توهمی پیش آید. زیرا مثال هایی از اطلاق که در لسان اصولیون شایع است مانند اسم جنس، علم جنس و نکره همه مفردند لذا باعث این توهم می شوند.

که در دلالت صیغه امر بر وجوب از اطلاق صیغه استفاده می کنند و می گویند صیغه دال بر وجوب عینیِ تعیینیِ نفسی است. همچنین از اطلاق جمله ی شرطیه، انحصار شرط را استفاده می کنند. همه این موارد نشان دهنده جریان اطلاق در جملات می باشد.

مرحوم آیت الله عبد الهادی فضلی ره می فرماید:

«مطلق و عام از حیث نتیجه، یعنی اینکه حکم شامل همه افراد متعلق می شود، تفاوتی ندارند. بله از حیث کیفیت دلالت بر شمول با یکدیگر متفاوت اند. زیرا عام به واسطه الفاظ دال بر عموم، بر شمول دلالت می کند. ولی دلالت مطلق بر شمول به واسطه ی لفظ نیست. بلکه بواسطه وجود داشتن شرایط اطلاق( مقدمات حکمت) است»2

به عبارت دیگر، دلالت عام بر شمول بالوضع است. یعنی الفاظ عموم وضع شده اند برای افاده کردن شمول حکم همه افراد مدخولشان را.

مانند لفظ کل در«کل نفس ذائقه الموت»3. که وضع شده است برای اینکه بگوید حکم موجود یعنی مردن شامل همه افراد مدخولش یعنی انفس می شود.

حال آنکه لفظی که بالاطلاق شمول را می رساند، در معنای موضوع لهی آن، شمول نهفته نیست. بلکه به سبب قرائن و شواهد که همان مقدمات حکمت هستند، ظهوری عرفی موجود می شود مبنی بر اینکه حکم موجود ، شامل همه افراد یا احوال این لفظ می شود.

مانند «احل الله البیع»4 در این مثال، لفظ البیع برای همه افراد بیع وضع نشده است. ولی بواسطه ی قرائن و شواهد (در مقام بیان بودن متکلم، مقید نکردن، عدم نصب قرینه بر تقیید) می گوییم لفظ البیع شامل همه افراد بیع می شود.

نویسنده : سید مصطفی موسوی

1 نه به لحاظ افراد

2 مبادی اصول الفقه ص66

3  عنکبوت 57

4 بقره 275

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ