سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منع دانش روا نیست . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
دوشنبه 101 خرداد 9 , ساعت 9:21 صبح

 

ولایت فقیه انتصاب یا انتخاب( نقش مردم؛ مقبولیت یا مشروعیت)

تعریف ها:

ولایت انتصابی: نصب فقیه از جانب معصوم برای اداره جامعه

ولایت انتخابی ( وکالت فقیه): انتخاب فقیه از سوی مردم جهت اداره جامعه. به عبارت دیگر وکالت از سوی مردم برای اداره جامعه

نظارت فقیه: نظارت فقیه بر اجرای احکام اسلام و تذکر بدون مسئولیت اجرایی

مشروعیت: حق امر و نهی و اعمال حاکمیت بر مردم و لزوم اطاعت مردم از حاکم

تفاوت نظریه انتصاب و انتخاب

در ولایت انتصابی، فقیه منصوب امام علیه السلام است یعنی مشروعیت او مستند به خداوند است. بنابرین تمام اختیارات اجرایی و حکومتی امام معصوم را مگر موردی که خود معصوم علیه السلام استثناء کند داراست. در حالیکه در ولایت انتخابی مشروعیت او وابسته به خواست مردم است و دائره اختیارات او به میزانی است که مردم که موکلین او هستند به او تفویض کرده باشند.

ولایت فقیه از دیدگاه حضرت امام

ولایت است نه نظارت یعنی حق مدیریت و اجرا دارد. انتصاب است نه انتخاب یعنی اختیارات او از جانب معصوم علیه اسلام و ولایت او در طول ولایت معصومین علیهم السلام است.

نقش مردم در نظریه ولایت انتصابی فقیه

در این نظریه امکان تحقق خاجی ولایت فقیه وابسته به خواست و اقبال عمومی است یعنی تا مردم قیام نکنند و پشتیبانی نکنند این ولایت به وقوع نمی پیوندد و فقیه قدرت اجراء پیدا نمی کند. نه اینکه اگر مردم نخواستند حق ولایت او ساقط می شود.

همانگونه که در ولایت معصوم علیه السلام، حق ولایت او مستند به نصب الهی به است و اقبال و عدم اقبال عمومی تاثیر در بود و نبود این حق برای معصوم ندارد. اگر مردم سراغ دیگری رفتند حق را خانه نشین کرده اند و  زمام امور را به باطل سپرده اند. همانگونه که در طول تاریخ به غیر از مدت کوتاهی ائمه معصومین علیهم السلام خانه نشین بودند. «لنا حق فان اعطیناه و الا رکبنا اعجاز الابل»

پرسش: این منصب برای همه فقها از سوی معصومین جعل شده است یا برای یک فقیه خاص؟

پاسخ: ولایت برای همه فقهای عادل جعل شده است اما چنانچه یک فقیه بواسطه اقبال عمومی عهده دار امور شد، کلام او در امور اجرایی و حکومتی فصل الخطاب است و سایر فقها لازم است جهت جلوگیری از اختلال نظام اطاعت عملی داشته باشند.

تاریخچه ولایت فقیه

اصل ولایت فقیه از ابتدای فقه مورد اتفاق علمای شیعه بوده است اگر چه در محدوده اختیارات او اختلافاتی وجود داشته است. در ابواب مختلف فقه عناوینی مانند حاکم، سلطان، ناظر آمده است که مراد از همه آنها فقه جامع الشرایط در عصر غیبت است و  به این معنا در کلمات برخی فقها مانند فخر المحققین تصریح شده است.

بحث مستقل در باره ولایت فقیه در کتب فقهی تحت عنوان و کتاب ولایت فقیه به دو قرن اخیر بر می گردد که فقیهانی مانند محقق نراقی، صاحب جواهر، شیخ انصاری و فقهای متاخر از ایشان به نحو مستقل  از آن بحث کرده اند.

از آنجا که در طول تاریخ زمینه حکومت فقها اصلا فراهم نبوده است و شیعه در طول تاریخ به نوعی در تقیه به سر می برده است لذا حکومت فقها نه تنها مبتلا به نبوده؛ بلکه به ذهن فقها هم خطور نمی کرده است که روزی بتوانند حکومت تشکیل دهند. برای همین است که در کلمات فقها از آن بحث مستقلی به میان نیامده است. تحولات دو قرن اخیر از زمان جنگ های ایران و روس و مشارکت علما در بسیج عمومی و خیانت ها و بی لیاقتی حاکمان و در ادامه نهضت مشروطیت و تضعیف استبداد و نظامات شاهنشاهی در ایران و سایر نقاط دنیا به تدریج زمینه اینگونه مباحث را ایجاد کرد تا جایی که مرحوم نایینی کتاب تنبیه المله و تنزیه الامه در باب حکومت نوشتند و بعدها حضرت امام تئوری حکومت اسلامی تحت ولایت فقها را در کتاب ولایت فقیه در سال 1348 شمسی به رشته تحریر در آوردند.

فقه شیعه مبتنی بر اجتهاد بر اساس کتاب و سنت است و در طول تاریخ پویا و سرزنده بوده است و همواره بر اساس مقتضیات زمان با حفظ اصول به روز شده و حرف نو داشته است. لذا جدید بودن این مباحث نه تنها نقطه ضعف نیست بلکه نشان از قوت فقه اسلام و جهانی و ابدی بودن این دین است.

برخی گمان کرده اند که نو بودن نظریه ولایت فقیه به شکل حاکمتی امروز دلیل بر سست بودن این نظریه است حال آن که بی دلیل بودن، دلیل سستی یک سخن است نه نو بودن. چه بسیار مسائل فقهی مستحدث که از ادله (کتاب و سنت) احکام آن استنباط می شود و مقبول و مورد عمل است.ولایت فقیه نیز بر فرض نو بودن، آن گونه که مستشکل گمان کرده است از همین دست مسائل خواهد بود.   



لیست کل یادداشت های این وبلاگ