[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
 
شنبه 93 آذر 8 , ساعت 8:52 عصر

 

دم نوحه:

امشب شب قتل حسین، سلطان خوبان است       زینب پریشان است

فردا زمین کربلا از خون گلستان است              زینب پریشان است

 

ادامة نوحه:

امشب علمدار حسین دارد نگهبانی                   آن حیدر ثانی

فردا تن بی‌دست او اندر بیابان است                  زینب پریشان است

 

امشب به روی سینة مادر بود اصغر                   آن طفل خوش‌منظر

فردا ز تیر حرمله مهمان جانان است                  زینب پریشان است

 

امشب بود قاسم میان خیمه‌گه شادان                از خواندن قرآن

فردا ز مَرکَب سرنگون این سرو بستان است     زینب پریشان است

 

امشب گُلان مصطفی از تشنگی بی‌تاب            در گفتگوی آب

فردا روان از دیدگان اشک یتیمان است           زینب پریشان است 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ