دم نوحه:
عجب گلی روزگار ز دست لیلا گرفت
که تا قیامت گلاب ز چشم لیلا گرفت
ادامة نوحه:
گلاش مُشَبَّک شده از دم تیغ و سَنان
گُلاش به خون غوطهور، شدست چون ارغوان
گلاش به دشت بلا شدست در خون تپان
قرار و صبر و شکیب ز جمله دلها گرفت
گلاش ز تاب عطش یقین که پژمرده بود
آب ندادش فلک یقین که افسرده بود
مادر افسردهاش ز داغش آزرده بود
دشت بلا در بغل آن قد رعنا گرفت
گفت نبیّ و علی غنچة لب باز کن
از دل پرحسرتت زمزمه آغاز کن
درد جوانمرگیت بر پدر آغاز کن
شور و فغانِ حرم تا به ثریا گرفت
ای گل خوشرایحه، مایة درمان من،
ماتم هجران تو سوخت دل و جان من
تا به فلک میرود ناله و افغان من
مادر زارت مکان به کوه و صحرا گرفت
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
شبهه 22 ببخشید میخواستم بپرسم خدایی که به همه ی حالات ما آگاه
شبهه 23 دربحث قضا وقدر چگونه است که گاهی مریض جواب کرده شفا م
شبهه 21 لطفا قلمرو و گستره عقل را توضیح دهید چون بعضی معتقدان
شبهه 20 روایات جعلی و مال 1400 سال پیش هستند
شبهه 19 قرآن پر است از تناقض...
[عناوین آرشیوشده]