سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون دنیا به کسى روى آرد ، نیکوییهاى دیگران را بدو به عاریت سپارد ، و چون بدو پشت نماید ، خوبیهاى او را برباید . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 100 تیر 30 , ساعت 11:2 صبح

 

اطلاق در لغت

معجم مقاییس اللغه می گوید:«ماده ط ل ق که در وزن های مختلف شیوع دارد، دلالت بر تخلیه و رها سازی چیزی می کند و همه ی فروعاتی که از این ماده اشتقاق می یابند، به همین معنا باز می گردند»1

شاهد بر مدعای صاحب معجم مثال های ذیل است که از کتب سایر لغویین اقتباس شده است.

المحیط می گوید : طلیق یعنی آزاده، یعنی کسی که از اسارت رها شده.2

صحاح می گوید:«اطلقت الاسیر یعنی اسیر را آزاد کردم».3

کتاب العین اطلاق شتر را به باز کردن عقال و زانو بند و رها سازی شتر معنا کرده است.4

صاحب شمس العلوم آورده است: ماده طلق یعنی رهای بدون قید و بند.5

و نقل تاج العروس از معنای طلاق بدین شرح است طلاق زن به دو معنا است: باز کردن گره نکاح و رها کردن زن.6

طریحی در مجمع البحرین آورده است : «در روایت وارد شده است که هر چیزی برای تو مطلق است تا اینکه نهیی در آن وارد شود. شیخ صدوق در مورد این روایت فرموده است که مقتضای این روایت این است که هر چیزی مادامی که نهیی در آن وارد نشده باشد برای انسان مباح است.مطلق از آب ها یعنی آن آبی که هنگام ذکر آن نیازی به ذکر قیدی برای آن نباشد بر خلاف مضاف که آن آبی است که هنگام ذکر آن قیدی هم برای ان گفته می شود.» 7

تا اینجا با معنای ماده (ط ل ق ) در اشتقاقات گوناگون آن آشنا شدیم و دانستیم که جامع بین همه معانی این ماده معنای رها بودن است.

اما آن چه مقام بحث در این رساله می باشد، معنای همین ماده در واژه های «اطلاق» و «مطلق» در مقام تکلم وسخن گفتن است.

تعابیر اهل لغت پیرامون این دو لفظ بدین شرح است:

المنجد می گوید :«اطلق فی کلامه» یعنی کلامش را مقید نکرد.8

صاحب مفردات الفاظ قرآن می گوید:«در احکام، مطلق آن حکمی است که استثناء نخورده است».9

در مصباح آمده است: «اطلاق در قول یعنی رها کردن و مشروط و مقید نساختن».10

 

جمع بندی معانی لغوی لفظ اطلاق و مطلق

با در نظر گرفتن تعابیر فوق الذکر، اطلاق در لغت به معنی رها کردن، مقید و مشروط نکردن واستثناء نزدن می باشد.

کلام صدوق ره که از مجمع البحرین نقل شد شاهد بر این مدعا است.

مرحوم صدوق «مطلق در احکام» را مقید نبودن اشیاء به حکم الزامیِ حرمت و آزاد و رها بودن مکلف در مقام عمل معنا کردند. همانطور که ماء مطلق یعنی ماء بدون قید زائد.                                                                                                                   سید مصطفی موسوی



1الطاء و اللام و القاف أصلٌ صحیحٌ مطّرد واحد، و هو یدلُّ على التَّخلیة و الإرسال. یقال انطلق الرجل ینطلق انطلاقاً. ثمّ ترجع الفروع إلیه « معجم مقائیس اللغة؛ ج‌3، ص: 420»

2الطَّلِیْقُ: الأسِیْرُ یُطْلَقُ عنه إسارُه فَیُخَلّی سَبِیْلُه «المحیط فی اللغة ج‌5، ص: 325»

3أطْلَقْتُ الأسیرَ، أى خلّیته «الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة؛ ج‌4، ص: 1517»

4اطلقت الناقه ای حللت عقالها فارسلتها «کتاب العین ج5 ص 101»

5«[الطُّلُق]: ناقة طُلُق: أی مطلقة بلا قید». «شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم؛ ج‌7، ص: 4138»

6«طَلاقُ المَرْأَة یکونُ بمَعْنَیَیْن: أَحدُهما: حَلُّ عُقْدةِ النِّکاح، و الآخر: بمَعْنَى التِّرکِ و الإِرسال».تاج العروس من جواهر القاموس؛ ج‌13، ص: 301

7«و فی الحدیث" کل شی‌ء لک مطلق حتى یرد فیه نهی".قال الصدوق (رحمه الله): و مقتضاه إباحة کل شی‌ء ما لم یبلغ فیه نهی.و المطلق من المیاه: ما لا یحتاج عند ذکره إلى قید یقیده، بخلاف المضاف» «مجمع البحرین؛ ج‌5، ص: 207»

8المنجد ترجمه بندر ریگی ج 1 صفحه 1036

9و المُطْلَقُ فی الأحکام: ما لا یقع منه استثناء. «مفردات ألفاظ القرآن؛ ص: 523»

10قِیلَ (أَطْلَقْتُ) الْقَوْلَ إِذَا أَرْسَلْتَهُ مِنْ غَیْرِ قَیْدٍ وَ لَا شَرْطٍ«المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی؛ ج‌2، ص: 376»

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ