حجیت اطلاقات در مصادیق نوپیدا(17)
حقیقت اطلاق چیست؟
آیا رفض القیود است؟ آیا جمع القیود است؟ یا چیز دیگری است؟
مراد از رفض القیود
رفض در لغت به معنی ترک است 1
و اگر اطلاق به معنی رفض القیود باشد معنی آن این می شود که: این گونه نیست که مولا هنگام اخذ لفظ مطلق همه قیود را در نظر گرفته باشد و موضوع را مقید به عدم همه آنها لحاظ کرده باشد بلکه ماهیت را لا بشرط لحاظ کرده یعنی مقید به قیدی نیست.
شیخ جواد فاضل حفظه الله می فرمایند:
«اطلاق یعنی عدم لحاظ قیود، عدم لحاظ خصوصیات، اصلاً متکلم خصوصیتی را در نظر نمیگیرد؛ میگوید: أعتق رقبة. جئنی برجل. اما خصوصیت این رجل، مؤمن باشد یا کافر، آن را در نظر نمیگیرد؛ نه اینکه میگوید همه خصوصیات برای من علیالسویه است».2
مراد از جمع القیود
آقا مصطفی خمینی ره در ضمن کلامی از این معنا به تقییدات و لحاظ کافه القیود 3 تعبیر می کند. یعنی متکلمِ ملتفت به جوانب کلامش، همه قیود و افراد مشمول و نیز همه شرایط را در ضمن کلام خود، در نظر می گیرد و کلامش را القا می کند، یعنی گویا کلامش را مقید به تمام قیود متصور کرده است.
بنابرین می توان اینگونه برداشت کرد که طبق این معنا، به تعداد وقایع و افرادِ مشمول کلام، جمله انشائی انشعاب یافته از آن کلامِ مطلق داریم. یعنی اگر می فرماید اکرم العالم؛ گویا فرموده است: «اکرم العالم العادل. اکرم العالم الفقیه. اکرم العالم الهاشمی.... الخ»
مراد از شیء آخر:
اگر رفض القیود عدم لحاظ القیود باشد و جمع القیود لحاظ جمیع القیود؛ آن گاه ممکن است معنای دیگری هم برای اطلاق در نظر گرفت وآن لحاظ عدم القیود است.
حقیقت اطلاق کدام است؟
آیت الله سبحانی دام ظله در ارشاد العقول، معنای رفض القیودی اطلاق را، اطلاق ذاتی می نامند و معنای جمع القیودی را اطلاق لحاظی نامگذاری می کند و در نهایت می فرمایند :
«واضح است که حقیقت اطلاق رفض القیود است نه جمع القیود زیرا معنای اطلاق، ارسال و رها سازی از قیود است نه اینکه اطلاق خودش تقیید باشد. آن هم تقیید به همه قیود »و لو به نحو قضیه منفصله.
وجه تسمیه اطلاق به معنای جمع القیودی به اطلاق لحاظی این است که اگر ما اطلاق را این گونه معنا کنیم یعنی گفته ایم مولا وقتی می فرماید اعتق رقبة یعنی گفته است اعتق رقبة مومنة او کافرة. مریضة او سالمة....
وجه تسمیه اطلاق به معنای رفض القیودی به اطلاق ذاتی این است که وقتی مولا طلب خود را صادر کرد یعنی فرموده است تمام موضوع، ذات همین موضوعی است که بیان کرده ام و هیچ چیز دیگری دخیل در موضوع حکم من نیست.4
نویسنده: سید مصطفی موسوی
1الرَّفْض: ترکک الشیء « العین ج7ص29»
2درس87.8.28
3ثم إنه ربما یمکن دعوى: أن المراد من هذه القاعدة «أن کلما امتنع التقیید امتنع الإطلاق» هو امتناع الإطلاق لأجل الجهة التی امتنع التقیید، لا لأجل الامتناع بالغیر، لأن معنى الإطلاق هو التقییدات و لحاظ کافة القیود، و منها: قید قصد الأمر و الامتثال، فامتناع الإطلاق أیضا بالذات. و لکنه خلاف ظاهرها کما هو الواضح.
مع أن الإطلاق لیس معناه جمع القیود، بل هو رفض القیود، «تحریرات فی الاصول،ج2،ص:152»
4الثالثه: ان الاطلاق رفض القیود لا الجمع بین القیود، و بعبارة اخری الاطلاق عبارة عن کون ما وقع تحت دائرة الطلب، تمام الموضوع للحکم لا بعضه ولا جزئه، فیکون الحکم حاضرا بحضور موضوعه، وهذا مانسمیه بالاطلاق الذاتی
و أما الاطلاق اللحاظی، اعنی: تسریه الحکم الی عامة حالات الموضوع بلحاظ الحالات واحده بعد الاخری حین الامر حتی یکون معنی قوله أن ظاهرت اعتق رقبة هو عتقها سواء کانت مومنة ام کافرة، عادلة ام فاسقة فمما لا اساس له، لما عرفت أن الاطلاق هو تسریح الموضوع عن القید لا أخذه مع جمیع القیود..«ارشاد العقول الی مباحث الاصول ج2 ص222»