شنبه 93 آذر 8 , ساعت 8:58 عصر
دم نوحه:
اباالفضلِ باوفا، علمدار لشکرم
مهِ هاشمینسب، امیرِ دلاورم
ادامة نوحه:
ز ضرب عمودِ کین شکسته چرا سرت؟
چنین قطعهقطعه شد چرا جسم اطهرت؟
برادر چرا به خون فتادست پیکرت؟
که نعش تو غرق خون فتاده برابرم
برادر، چرا قلم شده دستهای تو؟
به خون غوطهور شدست قد رَسای تو؟
دریغ از جوانیات! شَوَم من فدای تو
تو کردی برادری تمام، ای برادرم
فدای دو بازویت که گشت از بدن جدا
نمودی به راه دین سر و جان و تن فدا
به چشم تو تیرِ کین نشسته است یا اخا
برادر، چهسان تو را به خونْ غوطه بنگرم؟
فتاده ز کف چرا برادر لَوای تو؟
نیاید به گوش من عزیزم صدای تو
به قربان غیرتت، فدای وفای تو
که لبتشنه از فرات گذشتی بهخاطرم
نوشته شده توسط سید مصطفی | نظرات دیگران [ نظر]