دم نوحه:
طفل صغیری ز حسین گم شده ساربان
قامت زینب ز اَلَم خم شده ساربان
ادامة نوحه:
زینب غمدیده به غم مبتلا با نوا
بود گرفتارِ کفِ اشقیا از جفا
جمله یتیمان به بغل داده جان از وفا
غم سرِ غم آمده افزون شده ساربان
گفت که ای خواهر محزون زار بیقرار
از غم عباس تویی داغدار اشکبار
محنت عالم شده بر ما دچار این دیار
کودک زارم سوی هامون شده ساربان
شب شده عالم همه خوف از سپاه دین تباه
طفلک نالان به دل پر زآه بیپناه
رو سوی هامون شده با سوز و آه بیگناه
درد یتیمیش فراوان شده ساربان
گر کُند از من شهِ بیکس سؤال زین مقال
خواهر محزونهام ای خوشخصال باکمال
خوش شدهای حافظ طفلان بهحال در مآل
طفلکم از هجر پریشان شده ساربان