عن ابی عبد الله جعفر بن محمد علیهما السلام قال « من رضی القضاء اتی علیه القضاء و هو ماجور ومن سخط القضاء أتی علیه القضاء واحبط الله اجره» خصال باب الواحد حدیث 80
امام صادق علیه السلام فرمودند : « کسی که از قضای الهی راضی باشد، قضای الهی بر او واقع می شود در حالی که او پاداش می برد. ولی کسی که از قضای الهی ناراحت و خشمگین باشد قضای الهی بر او واقع می شود در حالی که خداوند عملش را حبط می کند ( هیچ اجر و پاداشی ندارد) »
www.ghalh.parsiblog.com
حکمت81
میزان ارزش انسان ها (ارزش تخصّص و تجربه)
وَ قَالَ [علیه السلام] قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ
قال الرضى و هى الکلمة التى لا تصاب لها قیمة و لا توزن بها حکمة و لا تقرن إلیها کلمة
و درود خدا بر او ، فرمود : ارزش هر کس به مقدار دانایى و تخصّص اوست.
سید رضی می گوید:این از کلماتى است که قیمتى براى آن تصور نمى شود ، و هیچ حکمتى هم سنگ آن نبوده و هیچ سخنى والایى آن را ندارد
حکمت 82
ارزش هاى والاى انسانى
وَ قَالَ [علیه السلام] أُوصِیکُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَیْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَکَانَتْ لِذَلِکَ أَهْلًا لَا یَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا یَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ مِنْکُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یَعْلَمُ أَنْ یَقُولَ لَا أَعْلَمُ وَ لَا یَسْتَحِیَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ یَعْلَمِ الشَّیْءَ أَنْ یَتَعَلَّمَهُ وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِى جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا فِى إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ
و درود خدا بر او ، فرمود : شما را به پنج چیز سفارش مى کنم که اگر براى آن ها شتران را پر شتاب برانید و رنج سفر را تحمل کنید سزاوار است : کسى از شما جز به پروردگار خود امیدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از یکى سؤال کردند و نمى داند ، شرم نکند و بگوید نمى دانم ، و کسى در آموختن آنچه نمى داند شرم نکند و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ، ایمان را چون سر است بر بدن و ایمان بدون شکیبایى چونان بدن بى سر ، ارزشى ندارد
حکمت 83
روش برخورد با چاپلوسان
وَ قَالَ [علیه السلام] لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِى الثَّنَاءِ عَلَیْهِ وَ کَانَ لَهُ مُتَّهِماً أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِى نَفْسِکَ
و درود خدا بر او ، : به شخصى که در ستایش امام افراط کرد ، و آنچه در دل داشت نگفت
فرمود : من کمتر از آنم که بر زبان آوردى ، و برتر از آنم که در دل داری
حکمت 84
مردم پس از جنگها
وَ قَالَ [علیه السلام] بَقِیَّةُ السَّیْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَکْثَرُ وَلَداً
و درود خدا بر او ، فرمود : باقیماندگان شمشیر و جنگ ، شماره شان با دوام تر ، و فرزندانشان بیشتر است
حکمت 85
پرهیز از ادعاهاى علمى
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ تَرَکَ قَوْلَ لَا أَدْرِى أُصِیبَتْ مَقَاتِلُهُ
و درود خدا بر او فرمود : کسى که از گفتن "نمى دانم" روى گردان است ، به هلاکت و نابودى مى رسد
حکمت 86
برترى تجربه پیران از قدرتمندى جوانان
وَقَالَ [علیه السلام] رَأْیُ الشَّیْخِ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ وَ رُوِیَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ
و درود خدا بر او ، فرمود : اندیشه پیر در نزد من از تلاش جوان خوشایندتر است
و نقل شده که تجربة پیران از آمادگى رزمى جوانان برتر است
حکمت 87
ارزش استغفار
وَ قَالَ [علیه السلام] عَجِبْتُ لِمَنْ یَقْنَطُ وَ مَعَهُ الِاسْتِغْفَارُ
و درود خدا بر او ، فرمود : در شگفتم از کسى که مى تواند استغفار کند و نا امید است
حکمت 88
دو عامل ایمنى مسلمین
وَ حَکَى عَنْهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَاقِرُ [علیه السلام] أَنَّهُ
قَالَ: کَانَ فِى الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَکُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّکُوا بِهِ أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِى رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِى فَالِاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ
و درود خدا بر او : (امام باقر [علیه السلام] از حضرت امیر المؤمنین [علیه السلام] نقل فرمود دو چیز در زمین مایة امان از عذاب خدا بود : یکى از آن دو برداشته شد ، پس دیگرى را دریابید و بدان چنگ زنید ، اما امانى که برداشته شد رسول خدا (ص) بود و امان باقیمانده ، استغفار کردن است که خداى بزرگ به رسول خدا فرمود
خدا آنان را عذاب نمى کند در حالى که تو در میان آنانى ، و عذابشان نمى کند تا آن هنگام که استغفار مى کنند
حکمت 89
راه اصلاح دنیا و آخرت
وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ أَصْلَحَ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْیَاهُ وَ مَنْ کَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ کَانَ عَلَیْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ
و درود خدا بر او ، فرمود : کسى که میان خود و خدا را اصلاح کند ، خداوند میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد، و کسى که امور آخرت را اصلاح کند ، خدا امور دنیاى او را اصلاح خواهد کرد ، و کسى که از درون جان واعظى دارد ، خدا را بر او حافظى است
حکمت90
شناخت عالم آگاه
وَ قَالَ [علیه السلام] الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : فقیه کامل کسى است که مردم را از آمرزش خدا مأیوس ، و از مهربانى او نومید نکند و از عذاب ناگهانى خدا ایمن نسازد
حکمت 91
راه درمان روان
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ
و درود خدا بر او ، فرمود : همانا این دل ها همانند بدن ها افسرده مى شوند ، پس براى شادابى دل ها ، سخنان زیباى حکمت آمیز را بجویید.
حکمت 92
والاترین دانش
وَ قَالَ [علیه السلام] أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِى الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْکَانِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : بى ارزش ترین دانش ، دانشى است که بر سر زبان است ، و برترین علم ، علمى است که در اعضا و جوارح آشکار است
www.ghalh.parsiblog.com
«بسم الله الرحمن الرحیم»
مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ لِی: یَا مُحَمَّدُ کَانَ أَبِی عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ یَا بُنَیَّ مَا خَلَقَ اَللَّهُ شَیْئاً أَقَرَّ لِعَیْنِ أَبِیکَ مِنَ اَلتَّقِیَّةِ. «خصال باب الواحد حدیث 78»
محمد بن مروان گوید: امام صادق علیه السلام بمن فرمود: پدرم می فرمود: خداوند روشنایی بخش تر از تقیه برای چشم پدرت نیافریده است.
تَقیه، ابراز عقیده یا انجام دادن کاری بر خلاف نظر قلبی خود و به دلایلی خاص است.
ادله قرآنی تقیه:
لَّا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَوَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّـهِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَن تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةًوَیُحَذِّرُکُمُ اللَّـهُ نَفْسَهُوَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِیرُ ال عمران 28
مؤمنان نباید کافران را -به جاى مؤمنان- به دوستى بگیرند؛ و هر که چنین کند، در هیچ چیز [او را] از [دوستى] خدا [بهرهاى] نیست، مگر اینکه از آنان به نوعى تقیّه کند.
مَن کَفَرَ بِاللَّـهِ مِن بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ ولکِن مَّن شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللَّـهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ نحل 106
هر کس پس از ایمان آوردن خود، به خدا کفر ورزد [عذابى سخت خواهد داشت]، مگر آن کس که مجبور شده،ولی قلبش به ایمان اطمینان دارد.
این آیه در مورد عمار و رفتار او در برابر آزارهای مشرکان نازل شده است.
وَقَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَن یَقُولَ رَبِّیَ اللَّـهُ وَقَدْ جَاءَکُم بِالْبَیِّنَاتِ مِن رَّبِّکُمْوَإِن یَکُ کَاذِبًا فَعَلَیْهِ کَذِبُهُوَإِن یَکُ صَادِقًا یُصِبْکُم بَعْضُ الَّذِی یَعِدُکُم إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ28 غافر
و مردى مؤمن از خاندان فرعون که ایمان خود را نهان مىداشت، گفت: «آیا مردى را مىکشید که مىگوید: پروردگار من خداست؟
www.ghalh.parsiblog.com
هر شخصی میتواند به هر قسمت از بدن همسر فوت شده خود نگاه کند و بدن او را لمس نماید و فقط نگاه به عورت کراهت دارد. و حتی در غسل میت که مماثلت شرط است، یعنی باید غسل دهنده زن، مرد و غسل دهنده مرد، زن نباشد، زن میتواند شوهر خود را، و شوهر میتواند زن خود را غسل دهد.
در این رابطه حضرت امام (س) در تحریر الوسیله چنین میفرماند:
میّت و کسی که او را غسل می دهد از نظر زن و مرد بودن باید مانند هم باشند، پس نباید مرد، زن را و زن، مرد را هرچند با پوشش و بدون لمس و نگاه کردن باشد، غسل دهد، مگر بچه ای که عمرش از سه سال بیشتر نیست که هر یک از مرد و زن می توانند بچه ای که در جنسیت با آنها همانند نیست را غسل دهند اگرچه برهنه باشد، و مگر زن و شوهر که می توانند همدیگر را- حتی به طور برهنه- اگرچه همجنس وجود داشته باشد، غسل دهند، حتی برای هر یک جایز است به عورت دیگری نگاه کند، اگرچه مکروه است. و فرقی بین زن حرّه، امه، دائم، موقت و زنی که طلاق رجعی داده شده قبل از پایان عدّه طلاق نیست، اگرچه در دوتای آخر (موقت، مطلقه رجعیه) اشکالی هست.( ترجمه تحریرالوسیله، ج1، ص79، م 7)
والسلام علیکم و رحمه الله
www.ghalh.parsiblog.com
*بسم الله الرّحمن الرّحیم*
عن خثیمه قال: قال لی ابو جعفر علیه السلام:«تزاوروا فی بیوتکم فان ذلک حیاة لامرنا، رحم الله عبدا احیا امرنا».
امام باقر علیه السلام فرمود: «به زیارت یکدیگر بروید در خانه هایتان، زیرا باعث زنده نگه داشتن امر ماست. خدا رحمت کند بنده ای که امر ما را زنده نگاه دارد». (خصال باب الواحد حدیث 77)
توضیح:
الامام علی علیه السلام: «تزاوروا و تذاکروا الحدیث، إن لا تفعلوا یدرس».
امام علی علیه السلام: «به دیدار یکدیگر بروید و با هم درباره احادیث سخن گویید، اگر چنین نکنید احادیث کهنه و مندرس می شود».
الامام الصادق علیه السلام: «تزاوروا، فان فی زیارتکم احیاء لقلوبکم، و ذکراً لاحادیثنا. و أحادیثنا تعطف بعضکم علی بعض فان أخذتم بها رشدتم و نجوتم و ان ترکتموها ضللتم و هلکتم؛ فخذوا بها و انا بنجاتکم زعیم».
امام صادق علیه السلام: «از یکدیگر دیدار کنید که در این دیدار دلهای شما زنده می شود و از اخبارو احادیث یاد می کنید. احادیث ما شما را نسبت به یکدیگر مهربان خواهد کرد. اگر به آنها عمل کنید به آگاهی و رشد می رسید و رستگار می شوید و اگر آن را رها کنید، گمراه و هلاک می شوید. به آنها عمل کنید که من ضامن رستگاری شما خواهیم بود»
الامام الرضا علیه السلام:«رحم الله عبدا احیا امرنا». قال راوی الحدیث: فقلت له: «و کیف یحیی امرکم؟» قال: «یتعلم علومنا و یعلمها الناس، فان الناس لو عملوا محاسن کلا منا لاتبعونا».
در این روایت امام رضا علیه السلام، احیاء امر اهل بیت را آموختن علوم آن بزرگواران و تعلیم آن به دیگران دانسته اند.
www.ghalh.parsiblog.com
با سلام خدمت دوستان
مطالب ارسالی اخیر
اولاجهت استفاده شخص خواننده است.
ثانیا قابل ارائه در مدارس و منابر و ارگان ها ونهاد ها موسسات و... است. هم می توان در فرصت های کوتاه شفاها ارائه داد و هم می توان آن را پرینت گرفت ونصب کرد.
با تشکر. www.ghalh.parsiblog.com
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال : چگونه اثبات می کنید که منظور از بقیه الله در آیه شریفه «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» حضرت ولی عصر ـ ارواحنا له الفداه ـ می باشد؟
پاسخ:
خداوند تبارک و تعالی در آیه 86 سوره هود میفرماید: بقیةالله خیر لکم ان کنتم مؤمنین (مال و سرمایهی حلالی که) خداوند (برای شما) باقی گذارده (از مال و ثروتی که در اثر کم فروشی بدست میآورید) برای تان بهتر است اگر ایمان داشته باشید.
«بَقِیَّة اللَّهِ» در این آیه به معنای درآمد و سودی است که از یک سرمایه حلال و خداپسندانه برای انسان باقی میماند و صد در صد حلال است. البته باید توجه داشت که آیات قرآن هر چند در مورد خاصی نازل شده باشد مفاهیم جامعی دارد که میتواند در اعصار و قرون بعد بر مصداق های کلیتر و وسیعتر، تطبیق شود.
در روایات به هر وجود مبارکی که به اراده خداوند برای بشریّت باقی می ماند، « بَقِیَّتُ اللَّهِ» گفته می شود. از جمله به سربازان مؤمنی که پیروزمندانه از جبهه جنگ برمی گردند، زیرا به اراده الهی باقی مانده اند. به امام عصر (عج) نیز «بَقِیَّتُ اللَّهِ» می گویند چون آن وجود شریف، به خواست خداوند برای هدایت مردم ذخیره و باقی نگهداشته شده است. در فرمایشات معصومین ـ علیهم السّلام ـ می خوانیم که یکی از نامها و اسامی مبارک آن حضرت « بَقِیَّتُ اللَّهِ» است.
در آیه مورد بحث،گرچه مخاطب قوم شعیب اند،و منظوراز « بَقِیَّتُ اللَّهِ» سود و سرمایه حلال و پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بَقِیَّتُ اللَّهِ» محسوب می شود.
از آنجا که مهدی موعود (عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ است یکی از روشن ترین مصادیق « بَقِیَّتُ اللَّهِ» میباشد و از همه به این لقب شایسته تر است، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرمایدنخستین سخنی که مهدی ـ علیه السّلام ـ پس از قیام خود می گوید این آیه است بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ سپس می گوید: منم بقیةالله وحجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمی کند مگر اینکه می گویند: السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه.
از حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز روایاتی به همین مضمون وارد شده است که می فرماید: هنگامی که مهدی موعود خروج کند پشت مبارک خود را به کعبه می دهد و تعداد ـ 313 ـ نفر مرد در اطراف آن بزرگوار اجتماع می نمایند. اول سخنی که آن حضرت می یفرماید: همین آیه است: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. سپس می فرماید: من همان بقیةالله و حجت و خلیفه خدا می باشم بر شما. پس از آن هیچ کسی بر آن بزرگوار سلام نمیکند مگر اینکه می گوید: السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه.
حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ می فرماید (بعد از آنکه هشام (خلیفه عباسی) من و پدرم را از مدینه احضار نموده بود و معجزاتی از پدرم مشاهده کرد و تصمیم گرفت ما را به سوی مدینه بفرستد قبل از اینکه ما حرکت کنیم پیکی را به تعجیل به سوی مدینه فرستاد تا در میان شهرهائی که در مسیر ما قرار گرفته بودند ندا کند: دو فرزند جادوگر ابوتراب که محمّدبن علی و جعفر بن محمّد باشند و من ایشان را به جانب شام طلب کرده بودم به دین نصارا مایل شده و دین ایشان را پذیرفته اند.
اگر کسی چیزی به ایشان بفروشد، یا بر آنان سلام کند، یا با ایشان مصافحه نماید خون او هدر خواهد بود! هنگامی که پیک هشام به شهر (مدین) رسید ما نیز به آن شهر رسیدیم.
اهل آن شهر درها را به روی ما بستند، به ما دشنام دادند، به حضرت علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ ناسزا گفتند، هر چند آن افرادی که با ما بودند اصرار می کردند که آن مردم درِ شهر را باز کنند و به ما آذوقه بدهند آنان نپذیرفتند! هنگامی که ما نزدیک دروازه شهر شدیم پدر بزرگوارم به مدارا با ایشان سخن میگفت، و میفرمود: از خدا بترسید، ما اینطور نیستیم که به شما خبر داده اند، بر فرض اینکه ما اینطور باشیم که به شما گفته اند پس چرا شما که با یهود و نصارا معامله می کنید از معامله کردن با ما خودداری می نمائید!؟
آن مردم از خدا بی خبر می گفتند: شما از یهود و نصارا بدترید، زیرا آنان به اسلام جزیه (یعنی مالیات) میدهند. ولی شما جزیه نمی دهید. هر چند پدرم آن مردم گمراه را موعظه می کرد کوچک ترین سودی نمی بخشید و آنان می گفتند: ما، درِ شهر را نمی گشائیم تا هلاک شوید! هنگامی که پدرم با انکار آن اشرار مواجه گردید پیاده شد و به من فرمود: تو از جای خود حرکت منمای. پس بر فراز آن کوهی که بر شهر (مدین) مشرف بود رفت و صورت مبارک خود را به جانب آن شهر نمود. انگشت بر گوشهای خود نهاد و آن آیاتی را که خدا درباره قصه حضرت شعیب نازل کرده بود تلاوت کرد. تا آنجا که می فرماید: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
پس از تلاوت این آیات فرمود: به خدا سوگند ما خانواده همان افرادی هستیم که در زمین بقیةالله به شمار می رویم. در همین هنگام بود که خدای توانا باد سیاهی را برانگیخت تا سخنان حضرت باقر العلوم را به گوش مرد، زن، صغیر و کبیر و اهل (مدین) رسانید، و ایشان دچار وحشت بزرگی شدند، لذا بالای بامها آمدند و به سوی پدرم (امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ) نگریستند
هنگامی که پیرمردی از اهل مدین پدرم را بدان حال دید با صدای بلند در میان شهر مدین ندا در داد و گفت: ای اهل مدین از خدا بترسید! زیرا این مرد در همان موضعی ایستاده که حضرت شعیب ایستاد و در حق امت خود نفرین کرد. به خدا سوگند که اگر در را به روی این مرد باز نکنید نظیر آن عذابی که بر قوم شعیب نازل گردید دامنگیر شما نیز خواهد شد.
اهل مدین پس از شنیدن این مقاله دچار خوف شدند و درِ شهر را به روی ما گشودند، و ما را در منزل خود جا و غذا دادند و ما بعد از یک روز توقف از آن شهر حرکت نمودیم. بعد از حرکت ما والی مدین این موضوع را برای هشام نوشت. هشام در پاسخ وی نوشت تا آن پیرمرد را به قتل رسانید.
از این روایت استفاده میشود که همه معصومین ـ علیهم السّلام ـ بقیة الله هستند
با تشکر از آقایان: علی اصغر احسانی – سهیل چهار اژدها |
www.ghalh.parsiblog.com
*بسم الله الرّحمن الرّحیم*
اَلْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : یَا فُضَیْلُ إِنَّ حَدِیثَنَا یُحْیِی اَلْقُلُوبَ.
خصال باب الواحد حدیث 76
ارتباط برقرار کردن با احادیث اهل البیت انسان را در واقع با خود اهل بیت علیهمالسلام مرتبط میکند وعشق به آنها را در دل فروزانتر میکند و به انسان نشاط و شادابی عطا میکند.
جمع آوری احادیث یکی از کارهای بسیار ارزنده میباشد و از قدیم در میان علما رایج بوده است و محصول آن تدوین کتب روایی فراوان میباشد. از آنجایی که در بعضی روایات بر حفظ چهل حدیث ورساندن آن به امت اسلامی تأکید شده است، جمعی از علمای بزرگ، اقدام به تألیف کتاب یا محوریت چهل حدیث کردهاند.
از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «إعرف منازل شیعتنا علی قدر روایتهم و معرفتهم فان المعرفة هی الدرایة للروایة.
مقام و منزلت شیعیان ماا را به میزان روایاتی (که از ما نقل میکنند) و به قدر معرفت آنها بشناسید؛ و البته معرفت همان فهم روایت است
www.ghalh.parsiblog.com
بسم الله الرحمن الرحیم
عن ابی عبیده الحذاء قال: قال ابو جعفر علیه السلام: ان المومن اذا صافح المومن تفرقا عن غیر ذنب.
خصال باب ا الواحد حدیث 75
امام باقر علیه السلام فرمود: همانا مومن که با مومن دست می دهد بدون گناهاز هم جدا می شوند.
مصافحه «دوستی آور»، «کدورت زدا» و «محبت آفرین» است. ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز می کنیم. بر عکس، اگر با کسی کدورت و دشمنی داشته باشیم، از دست دادن با او پرهیز می کنیم.
به همین دلیل، این دستور مقدس و پر برکت اسلامی، در تحکیم رابطه های دوستی و اخوّت، ثمر بخش است.
شیوه مصافحه:
دست دادن آدابی دارد وحتی چند بار دست دادن نیز مطلوب است. ابو عبیده نقل می کند: وقتی با امام باقر علیه السلام همراه می شدیم اول من بر مرکب خویش سوار می شدم و سپس ایشان. سپس حضرت احوالپرسی می کرد و مصافحه می کرد چنانکه گویا قبلا همدیگر را ندیده ایم. هر گاه از مرکب پیاده می شدیم نیز حضرت همانگونه رفتار می کردند و می فرمودند:« با دست دادن دو مؤمن، گناهانشان همچون برگ درختان فرو می ریزد و نظر لطف الهی با آنان است، تا از هم جدا شوند»
از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روی محبّت و علاقه است، اما نه در حدی که سبب رنجش و درد گردد.
جابر بن عبد الله انصاری می گوید من با رسول اکرم دیدار کردم و به حضرت سلام کردم حضرت دست مرا فشار داد وفرمود دست فشردن همچون بوسیدن برادر دینی است. همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنّت اسلامی است.در مصافحه، پاداش کسی بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) نیز این سنّت نیکو را داشت که چون با کسی دست می داد، آن قدر دستِ خود را نگه می داشت، تا طرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد.
www.ghalh.parsiblog.com
عن سعید بن یسار قال : قال لی ابو عبد الله علیه السلام: « هل الدینُ الا الحب؟ » ان الله عزوجل یقول «إن کنتم تحبون اللهَ فاتّبِعونی یُحبِبکُم الله »
درباره معنای روایت باید گفت: در بعضی از روایات دیگر، در کنار واژه حب واژه بغض نیز بکار رفته، همچنان که در بعضی روایات دیگر به جای دین، کلمه ایمان آمده اس.
به نظر میرسد در واقع تمام این روایات در مقام بیان عینیّت حب و بغض با دین و ایمان است. نه جزئیت، نه سببیت، بلکه عینیت
توضیح: لازمه دوستی خدا، پیروی از پیامبر او است، خداوند کسانی را دوست میدارد که از فرستاده او پیروی کنند. لازمه دوستی با خدا و پیامبر، دشمنی با طاغوت است، زیرا دوستی هر چیزی ملازم است با دشمن داشتن ضد آن. ایمانی که با کفر به طاغوت و ستیز با آن همراه است، لوازم عملی و اخلاقی خود را به همراه دارد.
برید بن معاویه عجلیمیگوید:در نزد امام باقر علیه السلام بودم. مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را - که پوست انداخته بود - از کفش بیرون آورد و گفت: به خدا جز دوستی شما اهل بیت، هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام فرمود والله لو احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدین الا الحب؟ ان الله یقول : « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ. ..
این روایت که میگوید:دوستی چیزی جز حب و بغض نیست، مخالفتی با آن روایات ندارد. زیرا دوستیهر چیزی ملازم است با دشمن داشتن ضد آن.
نتیجه بحث:لازمه محبتی کهعین دین است، بغض و عداوت است. هر جاذبهای همراه با دافعهای است.بنابراین، دین واقعی همان محبت، و محبت واقعی همان دین است. محبت ماندگار و پایدار، محبت واقعی است
کلام رهبری
محبت به خوبان و بغض به شیطانها؛ جزئی از دین است .مردم نباید هیچوقت کینهی شیطانها و شیطانصفتان را از دل خود بیرون کنند. نگویید حالا گذشت و تمام شد و چه لزومی دارد که دیگر به یادمان آوریم. نه، دین ما این است: «هل الدّین الّا الحبّ و البغض». دین، عبارت از محبت و کینه است: از یک طرف، محبت به خوبان و خوبیها و مظلومان و انسانهایی که مورد جفای شیطانها قرار گرفتهاند و از طرف دیگر بغض و کینه نسبت به شیطانها و موجودات پلید و پلیدیها و کسانی که برای آنها، انسان و انسانیت و خدا، حرف مفت است. این هم جزو دین است. تولّی و تبرّی، جزو فروع دین و به قول بعضی از علما، جزو اصول دین است.1368/06/08
www.ghalh.parsiblog.com