سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! ... ای نهایت آرزوی آرزومندان !ای نهایت درخواستِ درخواست کنندگان ! ای غایت خواسته خواستاران ! ای والاترین رغبتِ راغبان ! ... فروتنی ام برای تو ودرخواستم از توست و مویه و زاری ام به سوی توست . [.امام سجّاد علیه السلام]
 
چهارشنبه 99 دی 24 , ساعت 10:32 عصر

شبهه 22

 

ببخشید‌ میخواستم‌ بپرسم‌ خدایی‌ که به همه ی حالات ما آگاهه‌ چرا فرشته ها رو مامور‌ اعمال‌ ما‌ میکنه؟ مگه‌ خدا خودش نمیدونه؟؟

 

پاسخ:

اول: ثبت اعمال توسط فرشتگان، آثار تربیتی بسیار مهمی دارد، زیرا وقتی انسان متوجه باشد که هم خداوند شاهد اعمال اوست و هم فرشتگان ناظر اعمال او هستند و ریز و درشت، خوب و بد را ثبت میکنند بیشتر حیا خواهد کرد و احتمال دوری کردن از گناه در او بیشتر میشود.

 

دوم: وجه دیگر ثبت اعمال توسط فرشتگان اتمام حجت است، زیرا وقتی علاوه بر خداوند که عالم به همه امور است فرشتگان نیز آن را ثبت کنند و خود انسان هم که خودش به اعمالش واقف است دیگر هیچ عذر و بهانه ای نمی ماند و به نحو کامل و اتم حجت بر او تمام میشود و هرگز فکر انکار نیز به ذهنش خطور نخواهد کرد و میداند که علاوه بر خداوند، فرشتگان نیز اعمال او را ثبت کرده اند و در کنار علم خداوند، نوشتن اعمال توسط فرشتگان نیز وجود دارد و در همین دنیا یقین پیدا میکند که راهی برای انکار وجود نخواهد داشت.

 

سوم: عالم هستی بر اساس یک نظام علی و معلولی است و سنت الهی بر این است که حوادث بر همین نظام علی و معلولی پیش برود و نه اینکه خود خداوند مستقیم همه امور را انجام دهد هرچند تمام علت هایی که در این سلسله قرار دارند تحت تسخیر و اراده الهی هستند.

 

چهارم: نوشتن و ثبت اعمال یکی از وظایف این دو فرشته است اما وظیفه عمده آنها محافظت از انسان در برابر شیاطین و... است از اینرو خداوند در قرآن کریم از این دو فرشته تعبیر به محافظ میکنند و می فرمایند:

وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ  

کِرَامًا کَاتِبِینَ

یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُون

بی تردید بر شما نگهبانانی گماشته اند

نویسندگانی بزرگوار

که آنچه را انجام مى دهید، مى دانند و ضبط میکنند.

سوره انفطار آیه 10 تا 12

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com


چهارشنبه 99 دی 24 , ساعت 10:31 عصر

شبهه 21

 

لطفا قلمرو و گستره عقل را توضیح دهید چون بعضی معتقداند آموزه های دینی مخالف عقل هستند!

 

پاسخ:

عقل به عنوان یکی از نیروهای درونی انسان و یکی از ابزارهای ادراکی بشر در عین قدرت بر ادراک در حوزه و قلمرو خود، ولی همانند سایر ابزارهای ادراکی دارای محدودیت هایی نیز هست، مانند چشم که باوجود قدرت بر دیدن امور مادی اما باید آن شیء مادی در فاصله مناسبی بوده و حجابی بین آندو نباشد تا با چشم دیده شود مانند آنجایی که مثلا شیء در 100 کیلومتری باشد و یا پشت کوه باشد دیگر چشم از درک و دیدن آن عاجز است و اگر کسی بگوید من فقط چیزی را قبول دارم که با چشم ببینم قابل پذیرش نیست از اینرو عقل در معقولات مانند چشم در محسوسات دارای محدودیت بوده و فقط در گستره و قلمرو خود کارآیی دارد.

 

بدون تردید عقل قدرت اثبات ضرورت اصل دین و کلیات آن مثل وجود خداوند، نبوت، معاد و... را دارد با این وجود تنها کلیات را ادراک میکند و از درک احکام جزئی دین مثل بسیاری از احکام حلال و حرام و امور عبادی عاجز است، مثلا چرا نماز صبح باید دو رکعت باشد؟ هرگز عقل قدرت درک دلیل آن را ندارد.

 

متاسفانه یکی از اشتباهاتی که برخی از دینداران در موجهه با دگراندیشان مرتکب میشوند این است که بی توجه به محدودیت های عقل سعی میکنند از تمام آموزه های دینی حتی جزئیات آن نیز دفاع عقلانی انجام دهند و از آنجایی که این امر امکان پذیر نیست موجب وهن دین میشود.

 

اما اینکه گفته شده احکام دینی مخالف عقل است به هیچ وجه صحیح نیست، چرا که احکام دینی یا موافق عقل اند و یا اینکه فراعقلی بوده و عقل قدرت درک مصالح و مفاسد آنها را ندارد تا درباره آنها حکمی بکند، نه اینکه هر حکمی از احکام دین را که عقل درک نکند آن را مخالف عقل بدانیم، مثل این می ماند که هرچیزی را که چشم درک نکند آن را مخالف عقل دانسته و انکار کنیم!!

 

از طرف دیگر کسانی که به طور کلی منکر عقل و ادراکات آن هستند نیز دچار تفریط شده و اگر عقل نباشد اثبات وجود خداوند و بقیه اصول دین امکان پذیر نیست و بدون اثبات اصول دین فروع دینی نیز اثبات نخواهد شد

بنابراین نباید درباره عقل دچار افراط و تفریط شد بلکه باید راه اعتدال را در پیش گرفته و در کنار سایر قوای ادراکی در قلمرو و محدوده خود عقل از آن بهره گرفت.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

 

www.ghalh.parsiblog.com


چهارشنبه 99 دی 24 , ساعت 10:30 عصر

شبهه 20

 

روایات جعلی و مال 1400 سال پیش هستند و معلوم نیست چقدر تغیرشان داده اند!

 

پاسخ: 

اول: صرف اینکه روایتی قدمت 1400 ساله داشته باشد دلیل نمیشود که آن را جعلی بدانیم وگرنه علم تاریخ را باید از اساس جعلی و غیر معتبر دانست حال آنکه هیچکس به آن ملتزم نخواهد شد.

 

دوم: اعتبار نقل روایات قابل قیاس با نقل حوادث عادی و تاریخی نیست، چرا که پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) همواره بر نقل دقیق روایات از جهت لفظ و مضمون آنها تاکید داشته و شاگردانی را تربیت کرده اند که در نقل روایات بسیار دقیق بوده و در کنار آن نقل کسانی مورد پذیرش بود که مورد وثوق و اعتماد باشند مثل روایات صحیحه که راوی آنها باید عادل باشد یعنی مرتکب گناه کبیره نشده و اصرار بر گناه صغیره نداشته باشد، و کسانی که در نقل روایات دقت لازم را نمی کردند هم از طرف ائمه(ع) و هم از طرف علما دین طرد میشدند و نقل آنها مورد پذیرش واقع نمیشد و حتی در مواردی با این افراد برخورد میشد پس دروغ گفتن و جعل درباره راوی این روایات اساسا بی معنا خواهد بود.

 

سوم: برای ارزیابی روایات صحیح از غیر صحیح ملاک ها و معیارهای دقیقی وجود دارد که در کتاب های رجال و درایه مفصل بیان شده است ولی متاسفانه برخی از افراد به این علوم آگاهی لازم را ندارند و گمان میکنند راهی برای تشخیص روایت معتبر از روایت غیر معتبر وجود ندارد، از اینرو با این ملاک های دقیق باید گفت: روایات صحیحه بسیاری در کتاب های روایی موجود است که نه از لحاظ مضمون و نه از لحاظ راوی و سند آنها هیچگونه خدشه ای وجود ندارد، مثلا فقط در کتاب الکافی مرحوم کلینی بیش از 5700 روایت صحیحه و مورد اعتماد وجود دارد.

 

چهارم: علاوه بر آنچه بیان کردیم روایات زیادی هستند که از آنچنان مضمون عمیق و والایی برخوردار هستند که انسان را به این یقین می رساند که این کلام مافوق بشر عادی بوده و از غیر معصوم صادر نشده است.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf


چهارشنبه 99 دی 24 , ساعت 10:15 عصر

شبهه 19

 

قرآن پر است از تناقض...

 

پاسخ:

 

اول: همان دلیل عقلی که عصمت پیامبر(ص) و ائمه(ع) را اثبات میکند، عصمت قرآن را نیز اثبات می کند. پس نمیتوان تناقض و اختلاف یا خطایی برای قرآن تصور کرد، زیرا اگر قرآن معصوم نباشد اطاعت از دستورات آن واجب نخواهد بود، از اینرو هر دستوری از قرآن که تصور کنیم، احتمال اشتباه و خطا در آن وجود خواهد داشت و با وجود این احتمال، تبعیت از آن واجب نخواهد بود و اگر تبعیت از قرآن واجب نباشد، نقض غرض خداوند است که کتابی را برای هدایت بشر بفرستد اما اعتمادی به آن نباشد پس باید از هرگونه خطا و تناقض مبرا باشد تا بتوان به آن اعتماد کرد.

 

دوم: قرآن معجزه است و آنچه معجزه باشد نمی تواند متناقض باشد، چرا که تناقض برای افراد عادی اتفاق می افتد و قرآن کتابی خارق العاده و فوق بشر عادی است و نمی توان خطا و تناقض های بشر عادی را درباره آن احتمال داد.

 

سوم: منشا تناقض جهل است حال آنکه قرآن از طرف خالقی نازل شده است که علم او نامحدود و بدون نقص است و هیچ گونه جهلی در او راه ندارد پس محال است در کتابی که برای هدایت بشر فرستاده است دچار تناقض گویی شود.

 

چهارم: ادعای تناقض در قرآن عمدتا از طرف کسانی مطرح شده که آشنایی ناقصی به زبان عربی و ویژگی های آن دارند لهذا در مواردی توهم تناقض بین آیات را کرده اند که توسط مسلمانان خصوصا علمای دین به این تناقضات پاسخ واضح و روشنی داده شده است.

 

خداوند تبارک و تعالی می فرماید:

أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافًا کَثِیرًا 

آیا درباره قرآن تفکر نمیکنند؟ چنانچه از سوی غیر خدا بود، قطعا در آن اختلاف بسیاری مى یافتند. سوره نساء آیه 82

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

 

www.ghalh.parsiblog.com

 


چهارشنبه 99 دی 17 , ساعت 2:2 عصر

شبهه 18

 

قرآن که پر است از تناقض، روایات هم که جعلی اند و ضعیف پس بهتر است فقط از عقل خودم تبعیت کنم و به تشخیص خودم عمل کنم!

 

پاسخ:

قرآن کریم از منبعی معصوم صادر شده و هرگز خطا و اشتباه یا تناقض و اختلاف در آن وجود ندارد، همچنین بسیاری از روایات یا به نحو تواتر ( تواتر یعنی تعداد نقل کنندگان آن روایت به حدی است که امکان ندارد همه آنها دروغ بگویند یا باهم تبانی کنند که روایت دروغی را جعل کنند) به ما رسیده که قطعی و قابل خدشه نیست و یا به نحو خبر موثق و صحیح به واسطه راویان عادلی به ما رسیده که هرگز اهل دروغ نبوده اند و در نقل روایت کمال دقت را می کردند.

 

نکته دیگر این است که هر یک از قرآن، روایات و عقل از منابع اساسی شناخت محسوب میشوند که در این زمینه نباید دچار افراط و تفریط شد، بلکه قلمرو هر یک از این منابع، حد و مرز مشخصی دارد و نباید انتظار داشت همه مسائل را فقط با عقل یا فقط با روایات و یا فقط با قرآن اثبات کرد بلکه هر سه مکمل همدیگر هستند.

 

بدون تردید کنار گذاشتن همه روایات و بی اعتمادی به آنها - به دلیل جعلی بودن برخی از آنها - موجب میشود تا بشر از یکی از منابع اساسی شناخت محروم شود، همچنین کنار گذاشتن قرآن - به دلیل ظاهر برخی آیات که توهم تناقض درباره آنها برای برخی افراد ناآشنا به علوم قرآنی پیش می آید - نیز خسارت جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت که در آینده آن را تبیین خواهیم کرد.

 

از طرف دیگر کسانی که فقط به آیات و روایات تمسک کنند و عقل را به عنوان یکی از منابع شناخت به رسمیت نشناسند آنان نیز دچار افراط شده و این رویه تبعات منفی بسیاری برای آنان به دنبال خواهد داشت که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.

 

از اینرو نمی توان به دلیل برخی آسیب های جانبی - که با ضوابط مشخصی می توان از این آسیب ها در امان بود - از اساس آن منبع شناخت را کنار گذاشت که ما در ادامه به تبین ماهیت و قلمرو هر یک از این سه منبع خواهیم پرداخت.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

 

www.ghalh.parsiblog.com


چهارشنبه 99 دی 17 , ساعت 2:0 عصر

شبهه 17

 

تنافی علم خداوند با اختیار انسان:

 

اگه خداوند علم ندارد که من گناه میکنم پس علم او محدود و ناقص است و اگر علم دارد که من گناه میکنم پس من مجبورم گناه کنم وگرنه علم خداوند اشتباه و جهل می شود از اینرو علم خداوند با اختیار من سازگاری ندارد!

 

پاسخ:

اول: ما با علم حضوری خطا ناپذیر در می یابیم که در انجام افعال خود اختیار داریم و کسی ما را مجبور به انجام آن نمی کند.

 

دوم: خداوند علم دارد که شما با اختیار خودتان مرتکب گناه خواهید شد به تعبیر مرحوم علامه محمدتقی مصباح یزدی(ره) علم خداوند به فعل شما، با وصف اختیاریت تعلق می گیرد.

 

برای تقریب به ذهن یک مثال میزنم:

فرض کنید شما بر روی کوهی ایستاده اید و پائین کوه جاده ای هست که مثلا در سر پیچ دوم فرو ریخته و به اصطلاح جاده دچار رانش شده است و ماشینی با سرعت 120 کیلومتر در حال حرکت به سمت پیچ است.

شما با مشاهده این صحنه علم پیدا میکنید که این ماشین دچار سانحه خواهد شد حال سوال اینجاست آیا علم شما او را مجبور به این سانحه میکند؟ یا چه شما علم داشته باشید یا نداشته باشید بازهم سانحه و تصادف رخ خواهد داد؟ بلکه حتی اگر شما وجود هم نداشته باشید بازهم این اتفاق خواهد افتاد، واضح و روشن است که این سانحه ارتباطی به علم شما ندارد!

 

پس علم خداوند کسی را مجبور به انجام فعلی نمی کند و با اختیار داشتن بندگان منافاتی ندارد

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com

 


یکشنبه 99 دی 14 , ساعت 8:3 عصر

شبهه 16

 

اگر خداوند می دانست من جهنمی هستم ، چرا مرا خلق کرد ؟

پاسخ:

در واقع این سوال مشتمل بر دو امر است که باید به هر یک از ایندو مستقلا توجه کرد، چرا که حکم هرکدام غیر دیگری است، یکی خلق کردن خداوند و دیگری جهنمی شدن شخص مخلوق.

 

اما اینکه چرا خداوند شخص شما را خلق کرده است بخاطر اینکه از یک طرف شما موجود ممکنی هستید که هستی و وجود برای شما ممکن بوده و از باب تسامح میشه گفت وجود حق شما بوده است و از طرف دیگر خداوند بخیل نیست و هرگونه بخل از ساحت مقدس او بدور است از اینرو اگر خداوند شما را خلق نمیکرد در اینصورت موجودی صلاحیت خلق را داشته ولی خداوند آن را خلق نکرده که این امر با عدالت خداوند و فیاض علی الاطلاق بودن او سازگاری ندارد پس عدالت خداوند وجود شما را اقتضا میکند و خلقت شما از خداوند ضروری است، البته نه به معنای "وجوب بر خدا" که جبر شود بلکه به معنای "وجوب از خدا" که این ضرورت نیز از ناحیه خود خداوند است.

 

و اما جهنمی شدن شما فعل اختیاری شماست که با اختیار خودتان راه شقاوت را در پیش گرفته اید آنهم بعد از اتمام حجت خداوند بر شما و نشان دادن راه نورانی حق و بیان صراط مستقیم به سعادت.

 

بنابراین خلقت خداوند فعل اوست که بر اساس عدالت و فیاض علی الاطلاق بودنش آن را انجام می دهد و انتخاب جهنم رفتن فعل خود شماست که ناشی از سوء اختیار شماست و ارتباطی به فعل خداوند ندارد و اینکه شما با اختیار خودتان گمراهی را انتخاب میکنید دلیل بر این نمیشود که خداوند بر خلاف مقتضای عدالت عمل کند و حق هستی را از شما بگیرد.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com


جمعه 99 دی 12 , ساعت 9:40 صبح

شبهه 15

 

اینجانب در یکی از کشورهای غربی زندگی میکنم متاسفانه یکی از حربه ها علیه حضرت محمد(ص) بحث تعدد زوجات ایشان است که این امر را تقبیح کرده و آنرا امر اشتباهی میدانند ممنون میشم در اینباره توضیح دهید.

 

پاسخ:

 برای تعدد زوجات پیامبر اسلام(ص) -که در 13 سال آخر از عمر شریف ایشان اتفاق افتاد و تا 50 سالگی فقط یک زن بنام حضرت خدیجه(س) داشتند- عوامل مختلفی را ذکر کرده اند که در برخی موارد جنبه سیاسی داشته یا از باب دلجویی از کسی بوده که شوهرش در جنگ شهید شده بود یا بخاطر حمایت از زن بی سرپرست بوده است...

 

اما اگر شبهه کننده شخص غیر مسلمان باشد علاوه بر این نکته باید گفت این بحث مربوط به عصمت پیامبر اسلام است از اینرو باید ابتدا وجود خداوند و سپس حقانیت نبوت پیامبر و بعد عصمت آن را اثبات کرد و با اثبات عصمت طبیعتا هرگونه خطا و اشتباه یا هوس رانی از پیامبر اسلام نفی خواهد شد و در مرتبه بعد میتوان به عوامل سیاسی، اجتماعی و دینی آن اشاره کرد و از آنجایی که عصمت پیامبر هم دلیل عقلی و هم قرآنی دارد قطعا ازدواج های متعدد او بخاطر مصالح سیاسی، اجتماعی و اعتقادی بوده و امری موجه می باشد. 

 

ضمن اینکه دلایلی که برای تقبیح تعدد زوجات مطرح کرده اند همگی مخدوش اند و شاید بتوان همه آنها را در این استدلال خلاصه کرد که ازدواج مجدد غیر انسانی است، زیرا عاطفه زن اول نادیده گرفته شده و باعث ضربه عاطفی به او میشود و این امری غیر انسانی است!

در پاسخ باید گفت:

اول: ملاک در تشخیص انسانی و غیر انسانی بودن یک عمل مبهم بوده و در اکثر موارد شخص سلیقه خود را انسانی دانسته و آن را ملاک انسانیت قرار می دهد.

دوم: با این استدلال تعدد فرزند نیز باید امری غیر انسانی تلقی شود، زیرا اگر ازدواج مجدد بخاطر لطمه عاطفی به زن اول جایز نباشد فرزند دوم داشتن نیز باعث لطمه عاطفی به فرزند اول میشود و نباید جایز باشد حال آنکه کسی به آن التزام ندارد.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com


جمعه 99 دی 12 , ساعت 9:39 صبح

شبهه 14

 

اسلام با زور شمشیر پیش رفت مانند داعش که نمونه ای شبیه به حکومت پیامبر اسلام است.

 

پاسخ:

اول: چگونه میتوان باور کرد که عده ای قلیل، در شعب ابی طالب در محاصره و تحریم همه جانبه صرفا با زور شمشیر تا این حد گسترش پیدا کند؟!!

 

دوم: اگر پیامبر اسلام (ص) با تکیه بر شمشیر اسلام را گسترش داده بود پس چگونه پس از فتح مکه که قدرت بر کشتار و قتل عام مخالفان خود را داشت ولی عفو عمومی اعلام کرد؟ آنهم در شرایطی که دشمنان وی در زمانی نه چندان دور در ظلم و ستم بر او و یارانش سنگ تمام گذاشته بودند اما هرگز پیامبر رحمت در صدد انتقام بر نیامد!

 

سوم: در موارد زیادی شمشیر مسلمانان برای دفاع از خود بوده و بر فرض که در مقطعی اسلام با زور شمشیر گسترش پیدا کرده باشد و در حال دفاع نبوده باشد، بازهم ایرادی بر آن نیست، چرا که دین اسلام دینی جهانی بوده و رسالت پیامبر اسلام این بود که همه مستضعفان عالم را از زیر سلطه ظالمان و مستکبران رهایی بخشد و -باتوجه به مقاومت و اصرار مستکبرین بر ادامه ظلم خویش- این امر جز با کمک شمشیر و جنگ امکان پذیر نبود.

 

در پایان باید گفت: واقعیت این است که گسترش سریع و باور نکردنی اسلام در کوتاه ترین زمان ممکن، از طرفی مدیون حقانیت آموزه های دینی اسلام که مطابق با فطرت انسانی است و از طرف دیگر معجزه های پیامبر اسلام که حجت را بر همگان تمام کرده بود!

 

و اما مقایسه حکومت پیامبر اسلام با مشرکین و مدعیان دروغین و خونریزی مثل داعش که دست پروده استکبار جهانی بود، نهایت بی انصافی است که بر هیچ آدم منصفی پوشیده نیست.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com


سه شنبه 99 دی 9 , ساعت 9:36 عصر

شبهه 13

با سلام و عرض ادب خدمت استاد محترم

لطفا درباره چرایی حرام بودن گوشت خوک هم از جهت فقهی و هم از جهت علمی توضیح دهید

با تشکر

 

علیکم السلام

 

پاسخ: 

 

از جهت علمی باید به اهل آن مراجعه کرد که البته امروزه ضررهای بهداشتی و امراض متعددی برای مصرف گوشت خوک بیان کرده اند.

 

و اما از لحاظ فقهی گوشت خوک هم دارای حکم وضعی نجاست و هم حکم تکلیفی حرمت است.

حکم تکلیفی آن از تصریح آیات متعدد قرآنی و روایات و حکم وضعی نجاست آن از سیاق آیات و تصریح روایات استفاده میشود.

 

و اما در رابطه با فلسفه حرمت و نجاست باید گفت در این باره احتمالات مختلفی هست یا بخاطر همان ضررهای بهداشتی است که برخی از آنها را علم ثابت و برخی را چه بسا هنوز ثابت نکرده است

یا احتمال دارد بخاطر آثاری است که مصرف گوشت خوک در اخلاق انسان میگذارد مثل بی غیرتی که برخی با حدس قوی آن را ذکر کرده اند چرا که اساسا خوک ها نسبت به جفت خود هیچ غیرتی از خود نشان نمی دهند و به راحتی آن را در اختیار سایر خوک های نر قرار می دهند!!!

یا بخاطر علتی است که ما از درک آن عاجز هستیم، زیرا فلسفه احکام یا محسوس نیستند تا با حواس خود آنها را درک کنیم یا از امور جزئی هستند که عقل مدرک کلیات از درک آنها عاجز است.

 

ولی آنچه به عنوان یک قاعده عمومی باید به آن تمسک کرد این است که رابطه علی و معلولی فقط در امور مادی و محسوس برقرار نیست بلکه علیت اعم از امور محسوس و غیر محسوس است و چه بسا بین مصرف گوشت خوک و خلق و خوی و عدم رسیدن به کمال نهایی انسان رابطه علیت برقرار باشد که علوم تجربی از ادراک آن عاجزاند و اساسا راهی برای اثبات آن ندارند، زیرا امور غیر محسوس به تجربه حسی در نمی آید.

 

 اما خداوند تبارک تعالی بخاطر علم بی نهایتش، به این رابطه علی و معلولی آگاه است و بخاطر همین آن را حرام کرده است، چرا که هیچ حکمی از خداوند حکیم بدون حکمت نخواهد بود اگر حکم واجب یا مستحب باشد حتما دارای مصلحتی بوده و اگر حرمت یا کراهت باشد حتما دارای مفسده ای است هرچند ما از درک آن عاجز باشیم.

??#محمدمهدی_فریدونی

@antishobhe313mmf

www.ghalh.parsiblog.com


<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ