سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش بیش از آن است که به شماره آید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 9:22 عصر

با سلام خدمت دوستان

مطالب ارسالی اخیر

اولاجهت استفاده  شخص خواننده است.

ثانیا قابل ارائه در مدارس و منابر و ارگان ها ونهاد ها موسسات و... است. هم می توان در فرصت های کوتاه شفاها ارائه داد و هم می توان آن را پرینت گرفت ونصب کرد.

با تشکر. www.ghalh.parsiblog.com


چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 9:17 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سوال : چگونه اثبات می کنید که منظور از بقیه الله در آیه شریفه «بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین» حضرت ولی عصر ـ ارواحنا له الفداه ـ می باشد؟

پاسخ:

خداوند تبارک و تعالی در آیه 86 سوره هود می‌فرماید: بقیةالله خیر لکم ان کنتم مؤمنین (مال و سرمایه‌ی حلالی که) خداوند (برای شما) باقی گذارده (از مال و ثروتی که در اثر کم فروشی بدست می‌آورید) برای تان بهتر است اگر ایمان داشته باشید.

«بَقِیَّة اللَّهِ» در این آیه به معنای درآمد و سودی است که از یک سرمایه حلال و خداپسندانه برای انسان باقی می‌ماند و صد در صد حلال است. البته باید توجه داشت که آیات قرآن هر چند در مورد خاصی نازل شده باشد مفاهیم جامعی دارد که می‌تواند در اعصار و قرون بعد بر مصداق های کلی‌تر و وسیع‌تر، تطبیق شود.

در روایات به هر وجود مبارکی که به اراده خداوند برای بشریّت باقی می ماند، « بَقِیَّتُ اللَّهِ» گفته می شود. از جمله به سربازان مؤمنی که پیروزمندانه از جبهه جنگ برمی گردند، زیرا به اراده الهی باقی مانده اند. به امام عصر (عج) نیز «بَقِیَّتُ اللَّهِ» می گویند چون آن وجود شریف، به خواست خداوند برای هدایت مردم ذخیره و باقی نگهداشته شده است. در فرمایشات معصومین ـ‌ علیهم السّلام ـ می خوانیم که یکی از نامها و اسامی مبارک آن حضرت « بَقِیَّتُ اللَّهِ» است.

در آیه مورد بحث،گرچه مخاطب قوم شعیب اند،و منظوراز « بَقِیَّتُ اللَّهِ» سود و سرمایه حلال و پاداش الهی است، ولی هر موجود نافع که از طرف خداوند برای بشر باقی مانده و مایه خیر و سعادت او گردد، «بَقِیَّتُ اللَّهِ» محسوب می شود.

 از آنجا که مهدی موعود (عج) آخرین پیشوا و بزرگترین رهبر انقلابی پس از قیام پیامبر اسلام ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ است یکی از روشن ترین مصادیق « بَقِیَّتُ اللَّهِ» میباشد و از همه به این لقب شایسته تر است، بخصوص که تنها باقیمانده بعد از پیامبران و امامان است.

امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرمایدنخستین سخنی که مهدی ـ علیه السّلام ـ پس از قیام خود می گوید این آیه است بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ سپس می گوید: منم بقیةالله وحجت و خلیفه او در میان شما، سپس هیچ کس بر او سلام نمی کند مگر اینکه می گویند: السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه.

از حضرت رسول اکرم ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ نیز روایاتی به همین مضمون وارد شده است که می فرماید: هنگامی که مهدی موعود خروج کند پشت مبارک خود را به کعبه می دهد و تعداد ـ 313 ـ نفر مرد در اطراف آن بزرگوار اجتماع می نمایند. اول سخنی که آن حضرت می یفرماید: همین آیه است: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. سپس می فرماید: من همان بقیةالله و حجت و خلیفه خدا می باشم بر شما. پس از آن هیچ کسی بر آن بزرگوار سلام نمیکند مگر اینکه می گوید: السلام علیک یا بقیةالله فی ارضه.

حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ  می فرماید (بعد از آنکه هشام (خلیفه عباسی) من و پدرم را از مدینه احضار نموده بود و معجزاتی از پدرم مشاهده کرد و تصمیم گرفت ما را به سوی مدینه بفرستد قبل از اینکه ما حرکت کنیم پیکی را به تعجیل به سوی مدینه فرستاد تا در میان شهرهائی که در مسیر ما قرار گرفته بودند ندا کند: دو فرزند جادوگر ابوتراب که محمّدبن علی و جعفر بن محمّد باشند و من ایشان را به جانب شام طلب کرده بودم به دین نصارا مایل شده و دین ایشان را پذیرفته اند.

اگر کسی چیزی به ایشان بفروشد، یا بر آنان سلام کند، یا با ایشان مصافحه نماید خون او هدر خواهد بود! هنگامی که پیک هشام به شهر (مدین) رسید ما نیز به آن شهر رسیدیم.

اهل آن شهر درها را به روی ما بستند، به ما دشنام دادند، به حضرت علی بن ابیطالب ـ علیه السّلام ـ ناسزا گفتند، هر چند آن افرادی که با ما بودند اصرار می کردند که آن مردم درِ شهر را باز کنند و به ما آذوقه بدهند آنان نپذیرفتند! هنگامی که ما نزدیک دروازه شهر شدیم پدر بزرگوارم به مدارا با ایشان سخن میگفت، و میفرمود: از خدا بترسید، ما اینطور نیستیم که به شما خبر داده اند، بر فرض اینکه ما اینطور باشیم که به شما گفته اند پس چرا شما که با یهود و نصارا معامله می کنید از معامله کردن با ما خودداری می نمائید!؟

آن مردم از خدا بی خبر می گفتند: شما از یهود و نصارا بدترید، زیرا آنان به اسلام جزیه (یعنی مالیات) میدهند. ولی شما جزیه نمی دهید. هر چند پدرم آن مردم گمراه را موعظه می کرد کوچک ترین سودی نمی بخشید و آنان می گفتند: ما، درِ شهر را نمی گشائیم تا هلاک شوید! هنگامی که پدرم با انکار آن اشرار مواجه گردید پیاده شد و به من فرمود: تو از جای خود حرکت منمای. پس بر فراز آن کوهی که بر شهر (مدین) مشرف بود رفت و صورت مبارک خود را به جانب آن شهر نمود. انگشت بر گوشهای خود نهاد و آن آیاتی را که خدا درباره قصه حضرت شعیب نازل کرده بود تلاوت کرد. تا آنجا که می فرماید: بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ

پس از تلاوت این آیات فرمود: به خدا سوگند ما خانواده همان افرادی هستیم که در زمین بقیةالله به شمار می رویم. در همین هنگام بود که خدای توانا باد سیاهی را برانگیخت تا سخنان حضرت باقر العلوم را به گوش مرد، زن، صغیر و کبیر و اهل (مدین) رسانید، و ایشان دچار وحشت بزرگی شدند، لذا بالای بامها آمدند و به سوی پدرم (امام محمّد باقر ـ علیه السّلام ـ) نگریستند

هنگامی که پیرمردی از اهل مدین پدرم را بدان حال دید با صدای بلند در میان شهر مدین ندا در داد و گفت: ای اهل مدین از خدا بترسید! زیرا این مرد در همان موضعی ایستاده که حضرت شعیب ایستاد و در حق امت خود نفرین کرد. به خدا سوگند که اگر در را به روی این مرد باز نکنید نظیر آن عذابی که بر قوم شعیب نازل گردید دامنگیر شما نیز خواهد شد.

اهل مدین پس از شنیدن این مقاله دچار خوف شدند و درِ شهر را به روی ما گشودند، و ما را در منزل خود جا و غذا دادند و ما بعد از یک روز توقف از آن شهر حرکت نمودیم. بعد از حرکت ما والی مدین این موضوع را برای هشام نوشت. هشام در پاسخ وی نوشت تا آن پیرمرد را به قتل رسانید.

 از این روایت استفاده میشود که همه معصومین ـ علیهم السّلام ـ بقیة الله هستند

با تشکر از آقایان:

علی اصغر احسانی سهیل چهار اژدها

 

www.ghalh.parsiblog.com

 


چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 9:10 عصر

 

*بسم الله الرّحمن الرّحیم*

 اَلْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : یَا فُضَیْلُ إِنَّ حَدِیثَنَا یُحْیِی اَلْقُلُوبَ.

خصال باب الواحد حدیث 76

ارتباط برقرار کردن با احادیث اهل البیت انسان را در واقع با خود اهل بیت علیهم‌السلام مرتبط می‌کند وعشق به آن‌ها را در دل فروزان‌تر می‌کند و به انسان نشاط و شادابی عطا می‌کند.

جمع آوری احادیث  یکی از کارهای بسیار ارزنده می‌باشد و از قدیم در میان علما رایج بوده است و محصول آن تدوین کتب روایی فراوان می‌باشد. از آن‌جایی که در بعضی روایات بر حفظ چهل حدیث ورساندن آن به امت اسلامی تأکید شده است، جمعی از علمای بزرگ، اقدام به تألیف کتاب یا محوریت چهل حدیث کرده‌اند.

از امام محمد باقر علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «إعرف منازل شیعتنا علی قدر روایتهم و معرفتهم فان المعرفة هی الدرایة للروایة.

مقام و منزلت شیعیان ماا را به میزان روایاتی (که از ما نقل می‌کنند) و به قدر معرفت آن‌ها بشناسید؛ و البته معرفت همان فهم  روایت است

www.ghalh.parsiblog.com


چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 9:6 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عن ابی عبیده الحذاء قال: قال ابو جعفر علیه السلام: ان المومن اذا صافح المومن تفرقا عن غیر ذنب.

 خصال باب ا الواحد حدیث 75

امام باقر علیه السلام فرمود: همانا مومن که با مومن دست می دهد بدون گناهاز هم جدا می شوند.

مصافحه «دوستی آور»، «کدورت زدا» و «محبت آفرین» است. ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز می کنیم. بر عکس، اگر با کسی کدورت و دشمنی داشته باشیم، از دست دادن با او پرهیز می کنیم.

 به همین دلیل، این دستور مقدس و پر برکت اسلامی، در تحکیم رابطه های دوستی و اخوّت، ثمر بخش است.

شیوه مصافحه:

دست دادن آدابی دارد وحتی چند بار دست دادن نیز مطلوب است. ابو عبیده نقل می کند: وقتی با امام باقر علیه السلام همراه می شدیم اول من بر مرکب خویش سوار می شدم و سپس ایشان. سپس حضرت احوالپرسی می کرد و مصافحه می کرد چنانکه گویا قبلا همدیگر را ندیده ایم. هر گاه از مرکب پیاده می شدیم نیز حضرت همانگونه رفتار می کردند و می فرمودند:« با دست دادن دو مؤمن، گناهانشان همچون برگ درختان فرو می ریزد و نظر لطف الهی با آنان است، تا از هم جدا شوند»

از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روی محبّت و علاقه است، اما نه در حدی که سبب رنجش و درد گردد.

جابر بن عبد الله انصاری می گوید من با رسول اکرم دیدار کردم و به حضرت سلام کردم حضرت دست مرا فشار داد وفرمود دست فشردن همچون بوسیدن برادر دینی است. همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن از آداب دیگر این سنّت اسلامی است.در مصافحه، پاداش کسی بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد. 

پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) نیز این سنّت نیکو را داشت که چون با کسی دست می داد، آن قدر دستِ خود را نگه می داشت، تا طرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد.

www.ghalh.parsiblog.com


چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 9:5 عصر

عن سعید بن یسار قال : قال لی ابو عبد الله علیه السلام: « هل الدینُ الا الحب؟ » ان الله عزوجل یقول «إن کنتم تحبون اللهَ فاتّبِعونی یُحبِبکُم الله »

درباره معنای روایت باید گفت: در بعضی از روایات دیگر، در کنار واژه حب واژه بغض نیز بکار رفته، همچنان که در بعضی روایات دیگر به جای دین، کلمه ایمان آمده اس.

 به نظر می­رسد در واقع تمام این روایات در مقام بیان عینیّت حب و بغض با دین و ایمان است. نه جزئیت، نه سببیت، بلکه عینیت

توضیح: لازمه دوستی خدا، پیروی از پیامبر او است، خداوند کسانی را دوست می‏دارد که از فرستاده او پیروی کنند. لازمه دوستی با خدا و پیامبر، دشمنی با طاغوت است، زیرا دوستی هر چیزی ملازم است ‏با دشمن داشتن ضد آن. ایمانی که با کفر به طاغوت و ستیز با آن همراه است، لوازم عملی و اخلاقی خود را به همراه دارد.

برید بن معاویه عجلی‏می‏گوید:در نزد امام باقر علیه السلام بودم. مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را - که پوست انداخته بود - از کفش بیرون آورد و گفت: به خدا جز دوستی شما اهل بیت، هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است. امام فرمود والله لو احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدین الا الحب؟ ان الله یقول : « قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ. .. 

این روایت که می‏گوید:دوستی چیزی جز حب و بغض نیست، مخالفتی با آن روایات نداردزیرا دوستیهر چیزی ملازم است ‏با دشمن داشتن ضد آن.

نتیجه بحث:لازمه محبتی کهعین دین است، بغض و عداوت است. هر جاذبه‏ای همراه با دافعه‏ای است.بنابراین، دین واقعی همان محبت، و محبت واقعی همان دین است. محبت ماندگار و پایدار، محبت واقعی است

کلام رهبری

محبت به خوبان و بغض به شیطانها؛ جزئی از دین است .مردم نباید هیچ‌وقت کینه‌ی شیطانها و شیطان‌صفتان را از دل خود بیرون کنند. نگویید حالا گذشت و تمام شد و چه لزومی دارد که دیگر به یادمان آوریم. نه، دین ما این است: «هل الدّین الّا الحبّ و البغض». دین، عبارت از محبت و کینه است: از یک طرف، محبت به خوبان و خوبیها و مظلومان و انسانهایی که مورد جفای شیطانها قرار گرفته‌اند و از طرف دیگر بغض و کینه نسبت به شیطانها و موجودات پلید و پلیدیها و کسانی که برای آنها، انسان و انسانیت و خدا، حرف مفت است. این هم جزو دین است. تولّی و تبرّی، جزو فروع دین و به قول بعضی از علما، جزو اصول دین است.1368/06/08

 www.ghalh.parsiblog.com


چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 9:3 عصر

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عمر بن یزید قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله،‏ ‏علیه السّلام، یَقُولُ: ‏شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ، وَ إِنْ عَظُمَتْ، أَنْ تَحْمَدَ الله عَزَّ وَ جَلَّ ‏‏‏عَلَیْهَا.

خصال باب الواحد حدیث73

 

بدانکه «شکر» عبارت است از قدردانی نعمت مُنعم. و آثار این‏ ‏قدردانی در قلب به طوری بروز کند؛ و در زبان به طوری؛ و در‏ ‏افعال و اعمال قالبیه( جوارحیه) به طوری. اما در قلب، آثارش از قبیل خضوع‏ ‏و خشوع و محبت و خشیت و امثال آن است. و در زبان، ثنا و مدح‏ ‏و حمد. و در جوارح، اطاعت و استعمال جوارح در رضای منعم، و‏ ‏امثال این است. و از راغب منقول است که «شکر» تصور نعمت و‏ ‏اظهار آن است. و ضدّ آن «کفر» است و آن نسیان نعمت و سَتر آن است.

 

   ‏فرمود: «شکر هر نعمتی، و اگر چه بزرگ باشد، این است که‏ ‏حمد خدای عزّوجلَّ کنی.»

 

بیرون آمد حضرت صادق، علیه السلام، از مسجد و‏ ‏حال آنکه گم شده بود مرکوب آن حضرت. فرمود: "اگر خداوند‏ ‏ردّ کند آن را به من، هر آینه شکر می کنم او را حقّ شکر او." ‏درنگی نکرد تا آنکه آن مرکوب آورده شد. پس فرمود:‏ ‏"الحمدلله." قائلی عرض کرد: "فدایت شوم، آیا شما نگفتید که‏ ‏شکر خدا می کنم حقّ شکر او را؟" فرمود: "آیا نشنیدی که من‏ ‏گفتم: الحمدلله."»‏

    از این روایت معلوم شود که حمد خداوند افضل اَفرادِ شکر‏ ‏لسانی است. و از آثار شکر زیادت نعمت است؛

فرمود حضرت صادق، علیه السلام: "همانا مردی از شما‏ ‏می آشامد شربت آبی، پس واجب می کند خدا به واسط? آن به او‏ ‏بهشت را." "همانا او برمی دارد ظرف را و‏ ‏می گذارد بر دهان خود و اسم خدا را برده می آشامد؛ پس دور‏ ‏می کند آن را و حال آنکه مایل به آن است، پس حمد خدا می کند؛‏ ‏پس از آن اعاده می دهد و می آشامد، پس از آن دور می کند، پس‏ ‏حمد خدا می کند؛ پس از آن اعاده می دهد و می آشامد، پس حمد‏ ‏خدا می کند؛ پس خدا واجب می کند به سبب آن بر او بهشت را."

 www.ghalh.parsiblog.com

 


چهارشنبه 97 مهر 11 , ساعت 8:38 عصر

 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
الحمدلله رب العالمین
خصال باب الواحد حدیث 71
عَن الصّادِقِ جعفرِ بنِ محمدٍ علیهماالسلام قالْ اِصْبِرْ عَلی أَعْدَاءِ النِّعَمِ.

اعداء النعم مراد آن کسانی هستند که با نعمت‌هایی که خدای متعال به شما داده، آنها با این نعمت‌ها دشمنند. شما نعمت علم پیدا کردید، نعمت آبرو و حیثیت بین مردم پیدا کردید، مالی خدای متعال به شما داده است، نعمت‌های گوناگونی که خدا به شما می‌دهد، بعضی‌ها با این نعمت‌هایی که خدا به شما داده دشمنند؛ یعنی حسودند، حسودی می‌کنند. در واقع آن کسی که حسادت می‌کند و دشمنی می‌کند با شما به خاطر لطفی که خدا به شما کرده، او با شما دشمن نیست، با آن نعمت‌ها، با آن امتیازاتی که شما دارید، با آنها دشمن است.
می‌فرماید که اِصْبِرْ عَلی أَعْدَاءِ النِّعَمِ؛ صبر کن، مقابله به مثل نکن اگرچنانچه آنها علیه شما حرفی می‌زنند، توطئه‌ای می‌کنند، کاری می‌کنند، شما پاسخ دشمنی آنها را با صبر بده نه با عمل متقابل؛ چرا؟
فَإِنَّکَ لَنْ تُکَافِئَ مَنْ عَصَی اللهَ فِیکَ بِأَفْضَلَ مِنْ أَنْ تُطِیعَ اللهَ فِیهِ
عجب عبارت زیبا و پرمغزی؛ می‌فرمایند آن کسی که در مورد تو معصیت خدا را کرده است؛ یعنی بدی تو را گفته، علیه تو کار کرده، حرکتی کرده، اقدامی کرده، تو نمی‌توانی در مقابل این شخصی که با تو دشمنی کرده است، مقابله به مثلی بکنی، مجازاتی کنی، بهتر از آن مجازاتی که خدا می‌کند بر اثر اینکه تو اطاعت کنی خدا را درباره‌ی او.
این مثل این می‌ماند که فرض کنید کسی دشمن شما است به خاطر اینکه شما بین یک گروهی از مردم آبرومندید، حیثتی دارید؛ خب بهترین مجازات او این است که شما کاری کنید که آبرویتان بشود ده برابر. یعنی این بهترین مقابله‌ی با او است. چرا؟ چون شما به خاطر این اطاعت الهی باز تفضلات بیشتری از خدا شامل حالتان می‌شود.

 


یکشنبه 96 خرداد 21 , ساعت 10:3 صبح

شیوه محاسبه سن تکلیف 

:در دختران تمام شدن 9 سال قمری:


9سال شمسی _ 96 روز = 9 سال قمری


 


در پسران تمام شدن 15 سال قمری


15 سال شمسی _ 161 روز = 15سال قمری


به برگ سبز بپیوندید

 

 www.ghalh.parsiblog.com

 @barge1sabz


یکشنبه 96 خرداد 21 , ساعت 10:0 صبح

وطن و احکام مسافر 


حکم وطن در یکى از این سه حالت، آن‌جا در حکم وطن اوست، نماز و روزه کامل است و نیازى به قصد ده روز ندارد : 1.قصد داشته باشد براى مدّت طولانى در آنجا سکونت نماید (مثلا یکسال یا بیشتر). 2. هفته‌اى حداقل سه روز در مدت زمان حداقل دو سال در آنجا باشد. 3. تصمیم به اقامت براى مدت دو سال یا بیشتر داشته باشد و حداقل چهار ماه در سال (هر چند به صورت پراکنده) در آن‌جا باشد.


وطن پدرىوطن پدر، وطن فرزند محسوب نمى‌شود، همچنین وطن شوهر براى زن؛ مگر این‌که در یکى از این سه حالت، که آن‌جا در حکم وطن او مى‌شود و نماز و روزه کامل است و نیازى به قصد ده روز ندارد: 1. قصد داشته باشد براى مدّت طولانى در آنجا سکونت نماید (مثلا یکسال یا بیشتر). 2. هفته‌اى حداقل سه روز در مدت زمان حداقل دو سال در آنجا باشد. 3.تصمیم به اقامت براى مدت سه سال یابیشتر داشته باشد وحداقل چهارماه در سال (هر چند به صورت پراکنده) در آن‌جا باشد.


اعراض عملىهرگاه شخصى قصد بازگشت به وطن سابق را براى سکونت مستمر داشته باشد، ولى عملا مدّت طولانى گذشته (مثلاً پنج سال) و هنوز بازنگشته، اعراض عملى حاصل شده ونماز و روزه‌اش در آنجا شکسته است. مگر اینکه سالى سه چهار ماه، هرچند به صورت پراکنده در آنجا سکونت داشته باشد.


نماز و روزه در وطن سابقهرگاه از آنجا اعراض کرده، یعنى قصد ندارد براى سکونت مستمر به آنجا بازگردد، نماز و روزه در آنجا شکسته است، مگر اینکه هر سال، سه چهار ماه در آنجا اقامت داشته باشد.


نماز زوجه در وطن سابقهرگاه زن قصد تبعیت از شوهر را در محلّ سکونت داشته باشد و زوج قصد رفتن به وطن زوجه براى سکونت مستمر نداشته باشد، نماز زوجه در وطن سابقش شکسته است؛ مگر اینکه پس از ازدواج هر سال سه یا چهارماه در آنجا سکونت داشته باشد.


کثیر السّفردر یکى از این چهار حالت، کثیرالسفر مى‌شود ونماز و روزه‌اش در بین راه و مقصد کامل است: 1. در مدت زمان یک ماه، هر روز (هر چند بدون جمعه‌ها) رفت‌وآمد کند. 2. در مدت زمان 45 روز، 5 روز در هفته رفت‌وآمد کند. 3. در مدت زمان دو ماه و بیشتر، حداقل سه روز در هفته (یا 12 روز در ماه) رفت‌وآمد کند. 4. در مدت حداقل دو ماه و کمتر از دو سال، حداقل سه روز در هفته در جایى بماند.


معیار کثیر السفرلازم نیست سفرها به یک مقصد یا به یک منظور باشد بلکه معیار، سفرهاى متعدّد است؛ لذا چنانچه یک روز براى کار، روز دیگر براى تحصیل و روز سوم براى صله رحم به یک محل یا محل‌هاى متفاوت سفر کند کثیرالسفر محسوب مى‌شود و نماز وروزه اش کامل است.


نماز و روزه دانشجویان و امثال آنهرگاه قصد دارند براى مدّت طولانى در محلّى سکونت داشته باشند (مثلا یک‌سال یا بیشتر)، یا هفته‌اى حدّاقل سه روز به مدّت دو سال یا بیشتر در آنجا باشند، آنجا در حکم وطنشان خواهد بود و نیاز به قصد ده روز ندارند. ولى اگر آنجا نمى‌مانند، امّا در هفته حدّاقل سه روز رفت وآمد دارند و این کار براى مدّتى (حدّاقل دو ماه) ادامه دارد، نماز وروزه آنها در آن محل و بین راه تمام است.


قصد ده روز در دو محلقصد اقامت در دو محل نزدیک به هم به فاصله سه الى چهار کیلومتر مانعى ندارد، ولى بیش از این تا قبل از 5/21 کیلومتر (حدّ مسافت شرعى) تنها مى‌تواند روزى یکى دو ساعت برود و برگردد(این‌گونه اقامت را چه از ابتدا قصد کند یا نه، تفاوتى ندارد)، مگر اینکه بعد از گذشتن ده روز یا بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتى به جایى که کمتر از چهار فرسخ است برود وبه محلّ اقامت خود بازگردد که در این صورت باید نماز را تمام بخواند.

 

آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله


یکشنبه 96 خرداد 21 , ساعت 9:55 صبح

طرف میگه: توبه کنید و عذر خواهی کنید از حرفایی که در مورد من می زنید ....

_ یعنی تو نباید توبه کنی و عذر خواهی کنی که سرمایه های یک ملت رو که با خون جگر به دست آومد به باد فنا دادی..

جل الخالق، مثل اینکه یه چیزی هم بدهکار شدیم..


@barge1sabz  برگ سبز

 

سید مصطفی موسوی


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ