شبهه 50
مگر ولی فقیه معصوم است که ولایت او مطلقه باشد؟
پاسخ:
برخی برای نفی مطلقه بودن ولایت فقیه به عدم معصوم بودن فقیه استدلال کرده اند و گمان کرده اند بین ولایت مطلقه داشتن و معصوم بودن تلازم است و چون فقیه معصوم نیست پس نباید ولایت مطلقه داشته باشد. این نحوه استدلال _ علاوه بر اینکه صرفا یک ادعاست بدون اینکه این تلازم را ثابت کنند_ ناشی از سوء برداشت از معنای مطلقه بودن ولایت است. زیرا ولایت مطلقه فقیه به این معنا نیست که فقیه بدون در نظر گرفتن دستورات خداوند و امامان معصوم، بر اساس سلیقه شخصی و هوای نفس هرطور که بخواهد عمل کند بلکه ولی فقیه مجری احکام الهی است با این توضیح می گوئیم:
امام معصوم برای اداره جامعه نیازمند به اختیاراتی از جانب خداوند است که بدون آن اختیارات، تدبیر و اداره جامعه با مشکل مواجهه میشود پس برای اداره جامعه هر اختیاری که لازم باشد خداوند به او می دهد حال که امام معصوم از نظرها غایب است و تشکیل حکومت اسلامی برای او امکان پذیر نیست و این امر به فقیه غیر معصوم واگذار شده است، اگر فقیه اختیارات لازم را برای اداره جامعه نداشته باشد باز هم همان معذور پیش می آید و اداره جامعه با مشکل مواجهه خواهد شد و برای جلوگیری از این مشکلات، باید هر اختیاری که فقیه برای اداره جامعه نیاز دارد به او واگذار شود، پس هر اختیاری که امام معصوم برای اداره جامعه نیاز دارد ولی فقیه غیر معصوم نیز به همه آن ها نیازمند است تا با اجرای احکام الهی جامعه را اداره کند و این چیزی نیست جز ولایت مطلقه فقیه.
از اینرو اگر ولایت فقیه را محدود کنیم اساسا اجرای احکام الهی در مواردی امکان پذیر نیست و با عدم اجرای برخی احکام الهی و عدم اختیار داشتن فقیه در برطرف کردن برخی بن بست ها عملا حکومت اسلامی با خطر فروپاشی مواجهه خواهد شد.
مثلا در جوامع امروزی که جمعیت شهرها روز به روز در حال افزایش است و شهرهای بزرگ بخاطر عریض نبودن خیابان ها با مشکل ترافیک و رفت و آمد روبه رو شدن، اگر ولی فقیه اختیار نداشته باشد تا دستور دهد خانه ها و املاک اطراف خیابان را با قیمتی منصفانه خریداری کنند و خیابان را عریض کنند چگونه میتوان این مشکل رفت و آمد و ترافیک جامعه را حل کرد؟
پس چاره ای جز مطلقه بودن ولایت فقیه نیست و مطلقه بودن به معنای این نیست که فقیه هرچه دلش بخواهد میتواند انجام دهد تا گفته شود پس باید معصوم باشد تا ظلمی نکند بلکه به این معناست که برای اداره جامعه و اجرای احکام الهی باید تمام اختیارات معصوم را داشته باشد وگرنه در اداره جامعه با مشکل روبه رو می شود.
البته ناگفته نماند گرچه ولی فقیه معصوم نیست اما برخورداری از ویژگی هایی همچون عدالت، اسلام شناس، مدیر و مدبر، تقوا، شجاعت و... او را تالی تلو معصوم قرار می دهد و او نزدیک ترین اشخاص به معصوم است و با وجود او کسی حق تشکیل حکومت را ندارد.
نتیجه اینکه عدم معصوم بودن فقیه با مطلقه بودن ولایت او منافاتی ندارد، بلکه برای اداره جامعه فقیه باید تمام اختیارات معصوم را داشته باشد تا بتواند جامعه را اداره کند و هر اختیاری که از فقیه سلب شود اداره جامعه را با مشکل مواجهه خواهد کرد.
????#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
بسم الله الرحمن الرحیم. اصطلاح مطلقه در علم سیاست با مطلقه در باب ولایت فقیه دارای دو معنای متفاوت است و خلط بین این دو معنا با عث این شبهه شده. مطلقه در علم سیاست به معنای مستبد و خودکامه است که مطلقا همه چیز به رای و نظر او بسته است یعنی دیکتاتور و چنین چیزی منفی است و کسی آن را نمی پذیرد.
اما مطلقه در باب ولایت فقیه یک اصطلاح فقهی است و در مقابل مقیده استعمال می شود. برخی ولایت فقیه را مقید به امور حسبیه که شارع راضی به ترک آن نیست می دانند که دائره محدودی دارد مانند قیمومیت افراد بی سرپرست و آمور مربوط به ارث و وصیت و.. ولی در مقابل این نظر نظر دیگری است و آن ولایت مطلقه یعنی فقیه وطلقا حق دخالت دارد و فقط مقید به آن امور محدود نیست بلکه در هر آنچه مشروع است می تواند ولایت داشته باشد از جمله حکومت. بنابرین ولایت مطلقه فقیه یعنی ولایت غیر مقید به آن امور محدود. طبیعتا اختیارات فقیه در دئره شرع است و به شرط عدالت و سایر شرایط....
سید مصطفی موسوی
شبهه 49
سوال شده چرا این همه نعمت در اختیار غیر مسلمانان قرار داده شده در حالیکه اهل رعایت اعمالی که مسلمانان ملزم به انجام آن هستند نیستند؟
پاسخ:
اول: اینطور نیست که هرکس کافر باشد از نعمت فراوانی برخوردار میشود بلکه کم نبودن کفاری که در مضیقه بوده و هستند.
دوم: نعمت ها فقط منحصر در نعمت های مادی نیستند بلکه نعمت های مادی تنها بخش کوچکی از نعمتهای الهی هستند لهذا خداوند می فرماید:
وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى?
و هر کس از هدایت من روی بگرداند، برای او زندگی تنگو سختی خواهد بود، و روز قیامت او را نابینا محشور مى کنیم. سوره طه آیه 124
یعنی حتی اگر در رفاه مادی باشد بازهم زندگی او تیره و تار است.
سوم: خیلی از این نعمت ها را کفار در اثر تلاش و کوشش خودشان به دست آورده اند و خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى یعنی ما به هر کسی به اندازه تلاش و کوشش او اعطا میکنیم سوره نجم آیه 39
همچنین می فرماید:
الإسراء
مَّن کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَن نُّرِیدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ یَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا
هر کس دنیای زودگذر را بخواهد هر چه را ما برای او بخواهیم، به سرعت در همین دنیا به او عطا مى کنیم، آن گاه دوزخ را در حالی که نکوهیده و رانده شده از رحمت خدا است برای او قرار مى دهیم. سوره اسراء آیه 18
پس هر کسی تلاش کند خداوند به اندازه تلاشش به او خواهد داد حتی اگر کافر باشد و هرکس تلاش نکند چیزی بدست نمی آورد حتی اگر مسلمان باشد و کفار برای امور مادی تلاش کرده اند و خداوند نیز به آنها داده است.
چهارم: برخی امور ظاهرشان نعمت است اما باطن آن ها نقمت و عذاب است. خداوند در اینباره می فرماید:
فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ
اموال و فرزندان کفار و منافقین تو را به شگفت نیاورد، خدا مى خواهد آنان را در این زندگی دنیا به وسیله آنها عذاب کند، و جانشان در حالی که کافرند بیرون رود. سوره توبه آیه 55
پنجم: اگر هر کسی با صرف ایمان آوردن غرق در مادیات و با کافر شدن غرق در مشکلات و گرفتاری ها شود، در اینصورت همه مردم بخاطر امور مادی به خداوند ایمان می آورند نه بخاطر خود خدا و در حقیقت به مادیات ایمان آورده اند نه به خداوند تبارک و تعالی و این امر با غرض از خلقت که پرستش خداوند است منافات دارد.
از اینرو نباید گمان شود هرکسی کافر باشد بیشتر مورد لطف الهی قرار میگیرد و خداوند او را غرق در مادیات می کند بلکه لطف و رحمت واقعی خداوند شامل حال مومنین است.
??#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
شبهه 47
در قرآن آیاتی هست که بیان می کند اسلام نه برای ما و نه هیچ کشور دیگری نیامده است و تنها برای عربستان آماده است!!!
پاسخ:
آیاتی در قرآن هست که برخلاف ادعای شما به صراحت دین اسلام را جهانی معرفی کرده است از جمله:
الف) قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا...
بگو: ای مردم! یقیناً من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم... سوره اعراف آیه 158
ب) ...وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَ?ذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ... و این قرآن به من وحی شده تا به وسیله آن شما وهر کس را که این قرآن به او مى رسد بیم دهم. سوره انعام آیه 19
ج)تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى? عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا
با برکت است آنکه قرآن را به تدریج بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد. سوره فرقان آیه 1
د) إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ
نیست قرآن مگر اینکه مایه تذکر و پندی برای جهانیان است. سوره ص آیه 87
از اینرو با توجه به آیات فوق، تردیدی وجود ندارد که دین اسلام دینی جهانی و برای همه جهانیان است با این وجود برخی سعی کرده اند با سوء برداشت از بعضی آیات دین اسلام را مختص به اعراب یا عربستان معرفی کنند که به طور کلی میتوان آن ها را به سه دسته زیر تقسیم بندی کرد:
دسته اول آیاتی که میگویند: قرآن به زبان عربی نازل شده است، از اینرو برخی برداشت کرده اند که پس مختص به قوم عرب است.
در پاسخ می گوئیم: نازل شدن قرآن به زبان عربی هیچ تلازمی با مختص بودن آن به اعراب ندارد بلکه از آنجایی که به اعتراف زبان شناسان زبان عربی کاملترین زبان است از اینرو محتوای عمیق دینی و خصوصا مباحث توحیدی را در قالب این زبان بهتر می توان بیان کرد. از طرف دیگر آیه قرآن در مقام بیان بهانهجویی برخی مشرکات عرب است که می فرماید: اگر قرآن به غیر عربی بود مشرکان عرب به آن ایمان نمی آوردند.
دسته دوم آیاتی که میگویند: ما برای هر امتی پیامبری را فرستادیم که برخی این را برداشت کرده اند که پس اسلام هم فقط مختص به اعراب است.
در جواب می گوئیم: از طرفی هیچگاه قرآن ایمان آوردن غیر عرب را نفی نکرده بلکه از همان زمان امثال سلمان فارسی و بلال که عرب نبودند نیز اسلام آوردند از طرف دیگر آیه فقط در مقام بیان این است که برای همه امت های سابق پیامبر فرستادیم و این منافاتی ندارد که آخرین پیامبر برای همه عالم مبعوث شده باشد.
دسته سوم آیه ای است که می گویند مردم مکه را انذار کن که برخی آن را دلیل بر این میدانند که پس اسلام فقط محدود به مکه و اطراف آن است!
در پاسخ باید گفت: اسلام دینی جهانی است ولی در دعوت مردم به اسلام به تدریج از اقوام پیامبر(ص) سپس مکه و اطراف آن و بعد از آن رسماً با نامه پیامبر(ص) به پادشاهان روم و ایران، جهانی بودن آن را اعلام کرده است و الا اگر دینی مختص به اعراب بود دلیلی نداشت پیامبر(ص) پادشاه روم و ایران که غیر عرب بودند را به دین اسلام دعوت کند.
بنابراین آیات قرآنی به جهانی بودن دین اسلام تصریح کرده و کسانی که سعی کرده اند از برخی آیات دیگر اسلام را محدود به شبه جزیره عربستان یا اعراب بکنند عمدا یا سهوا دچار سوء برداشت شده اند.
??#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
شبهه 48
چرا خداوند انسان ها را مساوی خلق نکرد بلکه متفاوت خلق کرده؟ چرا یکی را زن یکی را مرد، چرا یکی سفید یکی سیاه، یکی کوتاه قد یکی بلند قد یکی چاق و یکی لاغر، یکی سیاه پوست و یکی را سفید پوست خلق کرده است؟
پاسخ:
این تفاوت ها جزء جدا ناپذیر دنیا هستند و اساسا بدون این تفاوت ها خلقت محال است زیرا وقتی خداوند یکی را زن و یکی را مرد خلق کرده اگر زن ها اعتراض کنند که ما هم باید مرد باشیم تا با مرد ها در جنسیت مساوی باشیم فرض میکنیم خداوند زنان را هم مرد خلق بکند بازهم تساوی مورد نظر اتفاق نمی افتد چون کوتاه قد اعتراض میکند چرا من کوتاه هستم و دیگری بلند قد و برعکس، حال فرض میکنیم از جهت قد و وزن و رنگ بلکه از جمیع جهات با هم مساوی باشند ولی باز هم تساوی صد درصد اتفاق نیفتاده چون باز هم کسی که در این مکان هست اعتراض میکند که چرا من در این مکان باشم و دیگری در آن مکان در اینصورت برای اینکه تساوی برقرار بشود باید بگوئیم مکان آن ها هم باید مساوی و یکی باشد که این امر شدی نیست و محال است که همه انسان ها یک مکان داشته باشند.
از اینرو اساسا دنیا بدون این تفاوت ها امکان پذیر نیست ولی نکته اساسی این است که نباید این تفاوت ها را دلیل بر بی عدالتی و ظلم دانست زیرا زندگی انسان ها محدود به این دنیا نیست بلکه باید دنیا و آخرت را با هم مقایسه کرد و از آنجایی که این تفاوت ها در آخرت و زندگی پس از مرگ جبران میشود پس هیچگونه ظلمی در حق کسی نمیشود.
بنابراین زندگی دنیایی ملازم با این تفاوت ها هست و با وجود این تفاوت ها ظلمی در حق کسی اتفاق نمی افتد علاوه بر اینکه وجود این تفاوت ها فلسفه های دیگری نیز دارد از جمله اینکه خداوند میفرماید:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى? وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ
ای مردم ! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید بی تردید گرامى ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست یقیناً خدا دانا و آگاه است. سوره حجرات آیه 13
??#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
شبهه 46
خدا دین اسلام رو اجبار نکرده ولی چرا ما حجاب که یک بخش کوچکی از دین هست رو اجبار کردیم؟
پاسخ:
اول: اجبار غیر از الزام است از اینرو کسی را مجبور به تکلیف نمی کنند بلکه او را ملزم به تکلیف میکنند که اگر انجام داد پاداش میگیرد ولی اگر انجام نداد عقاب خواهد شد برخلاف اجبار که ربطی به پاداش و عقاب ندارد و اختیار را از شخص سلب می کند تا فعل را انجام دهد.
دوم: تکالیف دینی دو نوع اند برخی فردی اند و برخی اجتماعی؛ آن بخش از تکالیف که اجتماعی باشند همانند سایر قوانین اجتماعی لازم الاجرا هستند و همه آحاد جامعه مکلف به رعایت آن هستند همانند قانون لزوم رعایت چراغ قرمز در راهنمایی و رانندگی که هیچ کسی حق ندارد بگوید چرا ما را مجبور به رعایت میکنید؟ و اگر از رعایت آن سرباز زند مواخذ خواهد شد از اینرو با توجه به آسیب های اجتماعی که بی حجابی و بدحجابی دارد حجاب به عنوان یک قانون اجتماعی از طرف همه آحاد جامعه باید رعایت شود.
سوم: ممکن است کسی به آیه زیر برای انکار حجاب اجباری استدلال کند و بگوید خداوند می فرماید:
لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى? لَا انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
در دین ، هیچ اکراه و اجباری نیست مسلماً راه هدایت از گمراهی روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست, چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست. بقره 256
در جواب می گوئیم:
باتوجه به قرینه «فمن یکفر بالطاغوت...» منظور از این آیه اجبار در ایمان آوردن است که آیه آن را نفی می کند بلکه در واقع از این واقعیت خبر می دهد که ایمان امری قلبی است و امور قلبی اجبار پذیر نیستند و اساسا اجبار در آنها محال است مثل این می ماند که شخصی را مجبور کنیم قلبا کسی را دوست یا دشمن بدارد که امکان پذیر نیست پس آیه می فرماید نمیشود دیگران را مجبور به ایمان آوردن کرد از اینرو ارتباطی به بحث حجاب و سایر افعال انسان ندارد.
اما کسی که با اختیار خودش ایمان می آورد باید به لوازم آن _ از جمله عمل به دستورات دین مثل حجاب _ پایبند باشد و کسی که مسلمان نیست اما در جامعه اسلامی زندگی می کند او نیز ملزم به رعایت قوانین اسلامی _ از جمله حجاب _ است و حکومت اسلامی نیز که وظیفه اش اجرای قوانین اسلامی است وظیفه دارد با کسانی که قوانین جامعه اسلامی مثل حجاب را رعایت نمی کنند قاطعانه برخورد کند، علاوه بر حاکمان اسلامی وظیفه همه آحاد جامعه است که از باب نهی از منکر با رعایت مراتب آن، با کسانی که این فریضه الهی را رعایت نمی کنند برخورد کنند.
??#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
شبهه 45
من از یکی شنیدم نه همه از یک آدم معمولی که اول قرآن 40 جزء بوده
و بعد توسط آدم های غیر مومن دست کاری شده و کمش کردن به 30 جزء
آیا درسته؟
پاسخ:
اول: این حرف که قرآن 40 جزء بوده صرفا یک ادعاست و سندی ندارد بلکه تقسیم قرآن به 30 جزء جهت تسهیل در آموزش آن بوده است که این امر به دستور حجاج بن یوسف ثقفی و یا مامون عباسی انجام شد.
دوم: آنچه مهم هست این است که چیزی از قرآن کم یا زیاد نشده است و این قرآن موجود دقیقا همان قرآن زمان پیغمبر(ص) بدون هیچ کم و کاستی است از اینرو وقتی تمام متن فعلی قرآن دقیقا همون متن زمان رسول خداست دیگر تعداد شماره بندی آیات یا تقسیم قرآن به چند جزء موجب تحریف قرآن نمی شود.
سوم: ادعای اینکه قرآن توسط آدم های غیر مومن دستکاری شود به هیچ وجه صحیح نیست، چرا که اولا فصاحت و بلاغت معجزه قرآن است و کسی نمی تواند مثل آن را بیاورد لهذا کسی نمی توانند چیزی به آن اضافه کند.
قرآن می فرماید:
فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ کَانُوا صَادِقِینَ. پس اگر راست میگویند سخنی مانند آن بیاورند. سوره طور آیه 34
همچنین می فرماید:
أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ. یا میگویند: «آن را به دروغ ساخته است.» بگو: «اگر راست میگویید، سورهای مانند آن بیاورید، و هرکه را جز خدا میتوانید، فراخوانید. سوره یونس آیه 38
و در جای دیگر می فرماید:
وَإِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى? عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ. و اگر در آنچه بر بنده خود نازل کردهایم، شک دارید، پس اگر راست میگویید، سورهای مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر از خدا فراخوانید. سوره بقره آیه 23
دوما کسی نمی تواند چیزی از قرآن حذف کند
خداوند در قرآن می فرماید:
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
همانا ما قرآن را نازل کردیم، و یقیناً ما نگهبان آن هستیم. سوره حجر آیه 9
بنابراین قرآن معجزه الهی بوده و مصون از هرگونه تحریف لفظی است و هرگز چیزی از آن کم یا زیاد نشده است.
??#محمدمهدی_فریدونی
http://eitaa.com/antishobhe313mmf
شبهه 44
وقتی با چشم خودمون تخلف و حتی تقلب در انتخابات را می بینیم چرا شورای نگهبان آن را تائید میکنه؟
پاسخ:
اول: هیچ دولت و حکومتی نمی تواند ادعا کند که هیچ گونه تقلب یا تخلفی در انتخابات آن انجام نشده است بلکه تقلب و تخلف های جزئی خواه ناخواه ممکن است اتفاق بیافتد.
دوم: آنچه صحت انتخابات را زیر سوال می برد، تخلفات تاثیرگذار در انتخاب شخص پیروز است، نه تخلفات جزئی که تاثیری در انتخاب فرد ندارد، مثلا وقتی اختلاف هزار رای باشد تخلف موردی تاثیر ندارد و بر فرض که آن تخلف نیز انجام نمیشد باز هم همان فرد پیروز انتخاب می شد.
سوم: تشخیص صحت انتخابات و تقلب ها و تخلفات تاثیر گذار بر عهده شورای نگهبان است که بعد از برگزاری انتخابات اعضای متخصص پس از بررسی های لازم صحت یا عدم صحت آن را اعلام می کنند و در این گونه موارد نظر متخصص حجت است و همه مکلف به تمکین هستیم وگرنه اگر قرار باشد هرکسی به تشخیص شخصی خودش صحت انتخابات را زیر سوال ببرد موجب هرج و مرج شده و آثار جبران ناپذیر را به دنبال خواهد داشت.
چهارم: از میان راه حل های موجود، دموکراسی تنها بهترین راه حل است نه اینکه راه حل بی نقصی باشد، بنابراین برخی اشکالاتی که مطرح میشود مربوط به نواقص اصل دموکراسی است ولی دشمن سعی دارد آن را به نظام اسلامی نسبت دهد، حال آنکه بدون تردید از لحاظ میزان مشارکت و صحت برگزاری انتخابات جمهوری اسلامی، نسبت به سایر مدعیان دموکراسی، همواره در بالاترین استانداردها بوده و اصلا قابل قیاس نیستند.
در پایان ناگفته نماند دشمن برای اهداف استعماری خویش ابتدا سعی در ناامید کردن مردم دارد تا مشارکت مردم را به حداقل برساند و از این طریق مشروعیت نظام را زیر سوال ببرد و پس از آنکه موفق به این امر نشد با ادعای تقلب سعی می کند نظام اسلامی را به چالش بکشد یا در صورت توان به بهانه تقلب ایجاد هرج و مرج و اغتشاش کرده تا از آب گل آلود ماهی بگیرد و زمینه برگشت استعمارگران را برای غارت منابع ملت فراهم کند، ولی بحمدالله با هدایت و درایت مقام معظم رهبری و ملت هوشیار و ولایتمدار ایران هر بار با شکست مواجهه شده و خواهد شد ان شاء الله.
??#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
شبهه 43
من خانومی هستم که سال های زیادی عبادت کردم و انواع و اقسام ذکر و اعمال سیر و سلوک را انجام دادم ولی آخرش به پوچی رسیدم و فهمیدم خدا دوست داشته دیگران او را تمجید کنند و ازش تعریف کنند بخاطر همین ما را خلق کرده تا با عبادت همیشه از او تعریف کنیم!!!
می گویند عبادت بخاطر مصلحت خود انسان است خب همین مصلحت را هم خدا داده است پس چرا مصلحت را در عدم عبادت قرار نداد؟
پاسخ:
اول: برنامه سیر سلوک تنها زیر نظر یک استاد واقعی اهل سیر و سلوک، انسان را به کمال می رساند و گرنه چه بسا نتیجه عکس بدهد.
دوم:خداوند غنی مطلق است و هیچ گونه نیازی در او قابل تصور نیست تا نیازمند به تعریف و تمجید مخلوق ضعیفی مثل انسان باشد.
سوم: عبادت ذاتی مخلوق است و اینگونه نیست که خداوند اول انسان را خلق کند بعد مصلحت عبادت را به او ببخشد، بلکه همین که اصل وجود انسان را خلق کرد گرایش به پرستش نیز ذاتی اوست بدون اینکه نیاز به خلقت جدیدی برای او باشد.
برای توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید:
چرا دیوار خیس است؟ بخاطر آب یعنی خیسی آن از طرف آب بوجود آمده است، همچنین چرا لباس خیس است؟ بخاطر آبی که به آن رسیده. ولی خود آب چرا خیس است؟ دیگر دلیل نمی خواهد چون خیسی ذاتی آب است و اینگونه نیست که خداوند اول آب را بیافریند سپس به آن خیسی بدهد بلکه خلقت خود آب مساوی است با خیس بودن.
با این مثال می گوئیم: گرایش به عبادت و پرستش ذاتی انسان است و اصلا انسان بدون گرایش به پرستش، قابل تصور نیست _همانطور که تصور آب بدون خیس بودن قابل تصور نیست_ زیرا خاصیت هر مخلوقی این است که از خالقش تشکر کند و تشکر همان عبادت است.
از اینرو همانطور که در پاسخ به شبهات قبلی عرض کردیم انسان موجودی است که صلاحیت وجود را دارد و خداوند نیز بخشنده بوده و هرگونه بخل از ساحت مقدس او بدور است پس انسان را خلق می کند و لازمه ی ذاتی این انسان مخلوق، تشکر کردن از خالقش است؛ زیرا ذاتا هر مخلوقی گرایش به تشکر کردن و تمجید کردن از خالقش را دارد و این گرایشی فطری است که همه انسان ها با علم حضوری و وجدانی این گرایش فطری را درک می کنند.
چهارم: و اما آیه « وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» برداشت شما از این آیه تام نیست، زیرا لام در لیعبدون را به معنای غرض گرفته اید و اینگونه تفسیر کرده اید که خداوند نیازمند به عبادت بندگانش است حال آنکه اگر لام برای غرض باشد ملازمه ای با نیازمندی خالق به این خلقت ندارد بلکه خداوند انسان را خلق کرد تا با عبادت به خود انسان نفعی برساند بلکه چه بسا بگوئیم لام برای عاقبت است یعنی عاقبت این خلقت این شد که انسان گرایش به پرستش خداوند و خالق خود را دارد به این معنا که اصل گرایش به عبادت ذاتی و جزء جدایی ناپذیر اوست.
با این توضیحات روشن میشود که میل به پرستش ذاتی انسان بوده و اگر خداوند میل به عدم عبادت را در او قرار دهد اجتماع نقیضین پیش آمده و لازم می آید مخلوق، مخلوق نباشد و این هم محال است درست مثل این می ماند که خداوند آب را بیافریند ولی خیس نباشد که محال بودن آن واضح است.
??#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
شبهه 42
آیا این مطلب درسته که بعضی ها می گویند از نظر قرآن اگر با کفار پیمان بستیم هرچه آنها پیمان شکنی بکنند بازهم ما باید با آنها پیمان ببندیم؟
پاسخ:
نه تنها انتساب این سخن به قرآن کریم به هیچ وجه صحت ندارد بلکه آیات فراوانی داریم که به صراحت این دیدگاه را رد می کند که به برخی از آن ها اشاره میکنیم:
در مواردی می فرماید اگر با آنها پیمان بستید تا وقتی که به پیمان خود پایبند بودند شما نیز پایبند باشید وگرنه عهد و پیمان آنها حرمتی نخواهد داشت:
کَیْفَ یَکُونُ لِلْمُشْرِکِینَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ
برای مشرکین نزد خدا و پیامبرش پیمانی نیست مگر کسانی که با آنان در کنار مسجد الحرام پیمان بسته اید ، پس تا زمانی که به پیمان خود با شما پایبند بودند، شما هم به پیمانتان با آنان پایبند باشید، زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد. سوره توبه آیه7
همچنین می فرماید:
إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى? مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ
مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بستید، سپس چیزی نسبت به شما نکاستند و احدی بر ضد شما یاری نکردند، پس به پیمانشان تا پایان مدتشان وفادار باشید؛ زیرا خدا پرهیزکاران را دوست دارد. سوره توبه آیه 4
در آیه دیگری تکلیف نحوه برخورد با مشرکین عهد شکن را به صراحت بیان میکند و می فرماید:
وَإِن نَّکَثُوا أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ
و اگر پیمان هایشان را پس از تعهدشان شکستند و در دین شما زبان به طعنه و عیب جویی گشودند، در این صورت با پیشوایان کفر بجنگید که آنان را هیچ تعهدی نیست، باشد که بازایستند. سوره توبه آیه 12
در سوره انفال آیه 58 کلامی بالاتر از این دارد و نه تنها در صورت عهد شکنی بلکه می فرماید حتی اگر میترسید که عهد شکنی کنند نیز به آنها خبر بده که عهد و پیمان گسسته است:
وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِیَانَةً فَانبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَى? سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ
و اگر از خیانت و پیمان شکنی گروهی بیم داری، پس به آنان خبر ده که به صورتی مساوی گسسته است؛ زیرا خدا خائنان را دوست ندارد.
با این وجود ممکن است برخی برای اغراض سیاسی به این آیه تمسک کنند:
الَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا یَتَّقُونَ
همان کسانی که با برخی از آنان پیمان بستی، ولی هر بار پیمانشان را مى شکنند و از خدا پروا نمى کنند. سوره انفال آیه 56
در پاسخ می گوئیم:
اول: شان نزول این آیه مربوط به یک گروه نبوده بلکه مربوط به سه گروه از یهودیان یعنی بنی قینقاع، بنی نضیر و بنی قریظه بود که هر کدام جداگانه عهد شکنی کردند.
دوم: استناد به این آیه بدون توجه به آیات بعد مغالطه آشکاری است، چرا که در ادامه این آیه خداوند می فرماید:
الأنفال
فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ
پس اگر در میدان جنگ بر آنها دست یافتی، آنها را تار و مار کن تا برای همیشه متذکر شوند. سوره انفال آیه 57
حتی در ادامه و در آیه 58 همین سوره میفرمایند اگر بیم عهد شکنی از طرف آنها را داری عهد و پیمان را به طرف آنها بیانداز.
بنابراین طبق دستورات قرآنی در صورت عهدشکنی از طرف دشمنان دیگر تعهد یکطرفه معنی ندارد و باید قاطعانه با آنها برخورد کرد آنگونه که پیامبر اسلا(ص) با یهودیان عهدشکن برخورد کرد و حتی با صرف ترس از عهد شکنی آنها باید پیش دستی کرده و آن را گسست شده اعلام کرد.
????#محمدمهدی_فریدونی
eitaa.com/antishobhe313mmf
حجیت اطلاقات در مصادیق نوپیدا (25) بخش پایانی
تطبیقات
در این فصل برخی مسائل مبتلا به و ادله ی تمسک شده به آن در کلام فقها را به منظور اثبات ثمره برای این بحث را ذکر می کنیم.
یکی از مواردی که از ثمرات این بحث است بحث از حجیت روئیت هلال بوسیله ی دوربین و غیره در ثبوت اول ماه یا عدم حجیت چنین روئیتی است؟
قائلین به حجیت و ثبوت اول ماه بواسطه روئیت هلال با چشم مسلح به اطلاق روئیت در روایات 1 ونیز اطلاق لفظ اهله در آیه شریفه 2 استناد می کنند:
«کسانى که رؤیت با چشم مسلّح را کافى مىدانند، به اطلاق اخبار رؤیت هلال استدلال نمودهاند؛ بدین بیان که این روایات در مقام بیان چگونگی اثبات ماه بوده اند و در هیچ کدام از آن ها دلیل و قرینهاى بر اعتبار رؤیت با چشم معمولى و عادى وارد نشده است. پس همانطور که رؤیت با ابزارى مانند عینک کفایت مىکند، رؤیت با ابزار قوىتر نیز که در واقع تغییرى ایجاد نمىکند کفایت مىکند.»
«در آیه ی شریفه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ»، لفظ «اهلّة» به خاطر اطلاقش، بر هلالى که مردم با چشم معمولى نمىبینند، امّا ممکن است با وسائل و ابزار رؤیت شود نیز دلالت دارد.»3
در مقابل، یکی از ادله ی کسانی که قائل به عدم ثبوت اول ماه با چشم مسلح هستند، انصراف لفظ «رؤیت» از رؤیت با چشم مسلح به رؤیت عادی است.
«رؤیت کسانى که قدرت دید فوقالعادهاى دارند کفایت نمىکند؛ همانطورى که رؤیت با ابزار کفایت نمىکند. و این امر به دلیل انصراف رؤیت در نصوص به رؤیت با چشم عادى است»....«هنگامىکه سخن از رؤیت به میان مىآید، به رؤیت متعارف (با چشم غیرمسلّح) انصراف دارد؛ زیرا فقیهان در همه ابواب فقه، اطلاقات را به افراد متعارف منصرف مىدانند»4
تطهیر با لباسشویی
یکی از عناوینی که در مباحث تطهیر در روایات اخذ شده است عنوان مرکن است.
محمّدُ بْنُ الحسن بإسناده عن محمّد بن أَحمد بن یحیى عن السِّندیِّ بن محمّد عن العلاء عن محمّد بن مسلم قال: سأَلت أَبا عبد اللّه علیه السلام عن الثّوب یصیبه البول قال: اغسله فی المِرکن مرّتین فإن غسلته فی ماء جار فمرّة واحدة. قال الجوهریّ المرکن الإجّانة التی تغسل فیها الثّیاب5
مرکن ظرف هایی بوده که در آن لباس می شسته اند مانند تشت وغیره. در روایت فوق سوال از تطهیر لباسی است که با بول متنجس شده است. امام علیه السلام می فرمایند: آن را در مرکن دو بار بشوی و در آب جاری یکبار.
یکی از احکامی که در این مورد می تواند مورد بحث قرار گیرد این است که آیا بعد از آن که لباس تطهیر شد خود مرکن هم نیاز به تطهیر جدا گانه دارد یا به تبعیت پاک می شود؟
آیت الله شب زنده دار می فرمایند:« برداشت عرفی از این روایت این است که مرکن هم پاک می شود وانما الکلام در اینکه وجه پاک شدن چیست؟ آیا تبعیت است یا انغسال مرکن همراه با مغسول؟ این مساله هنگامی اهمیت پیدا می کند که قائل شویم برای تطهیر ظروف سه بار شستن نیاز است».
در روایتی آمده است:
محمّد بن الحسن بإسناده عن محمّد بن أَحمد بن یحیى (عن أَحمد بن یحیى) عن أَحمد بن الحسن بن علیّ عن عمرو بن سعید عن مصدّق بن صدقة عن عمّار السّاباطیّ عن أَبی عبد اللّه علیه السلام قال: سئل عن الکوز و الإناء یکون قذرا کیف یغسل و کم مرّة یغسل قال:« یغسل ثلاث مرّات یصبّ فیه الماء فیحرّک فیه ثمّ یفرغ منه ثمّ یصبّ فیه ماء آخر فیحرّک فیه ثمّ یفرغ ذلک الماء ثمّ یصبّ فیه ماء آخر فیحرّک فیه ثمّ یفرغ منه و قد طهر إلى أَن قال و قال اغسل الإناء الّذی تصیب فیه الجرذ میّتا سبع مرّات.»6
این روایت شستن ظروف را سه بار می داند. شاید کسی بگوید لباس پاک می شود ولی ظرف متنجس باقی می ماند که در این صورت با این اشکال مواجه می شود که اگر ظرف متنجس بماند لباس نجس می شود لذا حکم به تطهیر لباس با نجس ماندن ظرف منافات دارد.
بعضی در این مساله بین مرکن وغیر مرکن فرق می گذارند و می گویند چون مرکن اختصاصا برای شستن البسه است با تطهیر آن ها خود مرکن هم پاک می شود اما سایر ظروف متنجس باید سه بار شسته شود.7
علی ای حال وجه تطهیر مرکن هر چه باشد آیا می توان حکم آن را به لباسشویی های امروزی هم سرایت داد یا خیر؟ آیا می توان محفظه لباس در لباسشویی را ملحق به ظرف کرد یا خیر؟ ودر نهایت آیا اطلاق لفظ مرکن شامل مصداق نوپیدایی چون لباس شویی نیز می شود تا با دوبار شسته شدن لباس در آن، هم لباس پاک شود وهم سطوح داخلی لباسشویی یا خیر لباسشویی نجس می ماند و با چرخیدن لباس داخل ان لباس دوباره نجس می شود؟ علاوه بر اینکه ایا عنوان «اغسله» که در زمان صدور روایات، مورد آن شستن با مباشرت دست انسان بوده است، در غَسل های ماشینی امروزه هم حجت است و باعث تطهیر می شود یا خیر؟بنابرین بحث تطهیر ماشینی هم از مواردی است که بحث از حجیت اطلاقات در مصادیق نوپیدا در حل آن کاربرد دارد.
یکی از مواردی که تمسک به اطلاقات در آن کاربرد دارد بحث احکام نماز و روزه مسافر است. نماز مسافر قصر است و در جایی که نماز قصر شد روزه نیز صحیح نمی باشد.
قرآن کریم می فرماید: «واذا ضربتم فی الارض فلیس علیکم جناح ان تقصروا من الصلوات...الایه»8
و در مورد روزه می فرماید:«فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر الآیه»9
آنچه از مصادیق نوپیدا و مستحدث برای این حکم است، سفر های امروزی است که بوسیله وسایل نقلیه تندرو همچون هواپیما، قطار یا اتومبیل صورت می گیرد. سفرهایی که در کمتر از ساعتی مسیر روزها وبلکه ماهها پیموده می شود. سوال اینجاست که آیا اطلاق لفظ سفر شامل چنین سفرهایی نیز می شود تا به تبع آن حکم قصر نماز وافطار روزه اثبات شود یا خیر؟
برخی قائل اند سفرهای امروزی مصداق برای سفر مذکور در شریفه نمی باشند؛ اگر چه مسیری به مراتب بیش از حد مسافت شرعی پیموده می شود؟
«نه زمانهاى پیشین ونه اکنون و در عصر ما، کسى را که خط سیر یکى دو ساعته را بپیماید و پس ازآن، به منزل خود برگردد، مسافر نمى گویند.دستِ کم، عرف از واژه مسافر این را مى فهمد که شخص از شهر و دیار رخت بر بسته و جدا گردیده، و به اصطلاح، بیابانى شده و پس از پیمودن یک روز راه، شب را به استراحت پرداخته است. از این روى، اگر ما باشیم وآیه شریفه، هیچ گاه به آنان که با مرکبهاى جدید، آهنگ پیمودن ِهشت فرسنگ راه را دارند، مسافر نمى گوییم؛ مگر اینکه دلیل خاصى داشته باشیم.»10
نگارنده مقاله فوق الذکر در بخشی از مقاله خود این احتمال را تقویت کرده است که ملاک و معیار در سفر شرعی، مسافرت یک روزه ی امروزی و پیمودن مسیر یکروزه ی سیر اتومبیل و قطار و غیره باشد، نه هشت فرسنگ!!!
«آنان در آن عصر، مسیر هشت فرسنگ را مصداق یک روز راه مى دانسته اند، نه این که براى هشت فرسنگ، موضوعیتى در برابر یک روز راه، باور داشته باشند. بنابراین، ما اگر در آن زمان مى زیستیم، آن مصداق را مى پذیرفتیم و اگر آنان در زمان ما مى زیستند، بر مسیر یک روز، همراهى مى کردند.»
علی ای حال فراز وفرود های این بحث مدخلیتی در رساله ی ما ندارد. غرض این است که بگوییم بحث سفر نیز یکی مجرای بحث حجیت اطلاقات در مصادیق نو پیداست.
صید با سلاح های جدید
از موارد دیگری که از تطبیقات بحث ماست بحث صید با سلاح های پیشرفته امروزی است که در زمان معصومین علیهم السلام مسبوق به سابقه نبوده است. مرحوم نراقی در مستند پیرامون صید با تفنگ فرموده است:
«وتخصیص الرمی بالرمی بالسهم ـ مع عمومه ـ لا وجه له، مع أنّه کان یرمى بغیره أیضا. ولبعض ما ذکرنا استقرب صاحب الکفایة الحلّیة بعد تردّده أولا، قال : وفی مثل الآلة الموسومة بالتفنگ المستحدثة فی قرب هذه الأعصار تردّد، ولوقیل بالحلّ لم یکن بعیدا، لعموم أدلّة الحلّ، ودخوله تحت عموم قول أبی جعفرعلیه السلام : « من قتل صیدا بسلاح… الحدیث»11
قال بعض مشایخنا المعاصرین قدسسره بعد نقل کلام الکفایة : والمناقشة فیها واضحة، لضعف العموم بتخصیصه بأصالة الحرمة المتقدّمة المدلول علیها بالنصوص المتقدّمة قبیل المسألة، بل أکثر نصوص هذا الکتاب الدالّة على توقّف حلّ الصید والذبیحة على التذکیة، وهی من قبیل الأحکام الشرعیّة تتوقّف على الثبوت آلة وکیفیّة، مع معارضته بعمومات تحریم المیتة، الصادقة فی اللغة على المیّت حتف أنفه والمذبوح بکلّ آلة، خرج منها الآلة المعتبرة وبقی ما عداها»12
همان طور که از عبارت منقول از نراقی ره مشاهده می شود، بین دو دسته از فقها در حلیت مصطاد با تفنگ اختلاف است. مرحوم نراقی و صاحب کفایه به عموم یا بگوییم اطلاق لفظ سلاح تمسک کرده و تفنگ را هم مصداقی از آن دانسته اند. در نتیجه حکم به حلیت صید شکار شده با تفنگ داده اند.
حال آنکه بعضی دیگر اصاله الحرمه را بر این عموم مقدم دانسته اند. و حلیت مصطاد با تفنگ را شبهه مصداقیه برای دلیل بر شمرده است که دلیل در آن قابل تمسک نیست. آنجا که فرموده است: «و هی تتوقف علی الثبوت آلهً و کیفیتاً».
بیمه
یکی دیگر از تطبیقات و کاربرد ها، بحث بیمه است. عده ای از فقها با تمسک به عموم العقود در "اوفوا بالعقود" 13 یا اطلاق تجارت در شریفه ی "إلا ان تکون تجارة عن تراض" 14 قائل به صحت و شرعیت عقد بیمه شده اند. برخی سعی کرده اند با عنوانی چون ضمان عاقله، مضاربه، عقد ضمان، قاعده احسان و تمسک به اصاله الاباحه آن را تصحیح کنند. در مقابل عده ای دیگر آن را تحت اطلاق «بیع الغرر» در "نهی النبی عن بیع الغرر" 15 قرار داده و قائل به عدم شرعیت آن شده اند.
حضرت امام در تحریر الوسیله می فرماید:
« مساله 6 – ظاهر آن است که بیمه عقد مستقلی است و آنچه رایج است بدون شبهه صلح و همچنین هبه معوضه نمی باشد. و احتمال می رود که ضمان به عوض باشد ولی اظهر آن است که بیمه مستقل است و از باب ضمان عهده نمی باشد، بلکه از باب التزام به جبران خسارت است. اگر چه ایقاع آن به نحو صلح وهبه ی معوضه و ضمان معوض ممکن است و بر همه فرض ها صحیح است.»16
نمونه هایی دیگر
نمونه های دیگری نیز از مسائل نوپیدا وجود دارد که ذیلا به برخی از آنها اشاره می شود:
1- حکم کسی که نماز ظهر خود را در وطن می خواند و سپس با هواپیما به جایی می رسد که هنوز وقت نماز داخل نشده است. آیا باید مجددا نماز بخواند؟
2- سی روز در مکه روزه می گیرد سپس به ایران می آید روز بعد در ایران سی ام ماه رمضان است. آیا باید آن روز را هم روزه بگیرد؟
3- روزه روز معینی مانند عید غدیر را نذر کرده است. در شهر خود روزه می گیرد و به کشور دیگری می رود که فردایش روز غدیر است. حکمش چیست؟ آیا باید دوباره روزه بگیرد؟
4- استفاده از آمپول های تقویتی در روزه چه حکمی دارد؟
5- حکم مواد مخدر و روانگردان چیست؟
6- حکم کاشت ناخن برای وضو و غسل و...
7- حکم استعمال دخانیات چیست؟خصوصا در ایام روزه.
8- به تاخیر انداختن عادت ماهانه بوسیله دارو چیست؟
9- انجام اعمال حج در مکان های توسعه یافته و جدید.
10-نماز در کرات دیگر از حیث قبله، قصر یا تمام بودن وغیره
11-حکم پولهای جدید و تسریه حکم نقدین بر انها مانند حکم مضاربه، صرف، زکات و غیره. همچنین پول های مجازی مانند بیت کوین، گرام و...
12-عقود و معاملات جدید مانند خرید وفروش چک وسفته، معاملات و سود های بانکی، معاملات الکترونیکی، خرید وفروش تلفنی یا فضای مجازی و حکم شرکتهای جدید هرمی
13-عکس وتصویر و فیلم نامحرم بصورت زنده و ضبط شده. ارتباط با نامحرم از طریق شبکه های اجتماعی
14-حکم نفت و ثروت های ملی از حیث تعلق خمس، خرید و فروش و...
15-افق و حکم نماز و روزه در عرض های جغرافیایی بالاتر از 67 درجه که بعضا خورشید چندین روز یا ماه غروب نمی کند.
16-ذبح بوسیله دستگاه ها به صورت همزمان و به تعداد زیاد.
17-روابط بین المللی و با دول کفر و سازمانهای بین المللی وتعهدات بین المللی حکومت اسلامی.
18-شبیه سازی ، رحم اجاره ای پیوند اعضا، خرید و فروش و اهداء عضو، مرگ مغزی و جواز یا عدم جاز قطع شریان حیاتی بیمار و سایر مسائل پزشکی
و......
خاتمه
با توجه به آنچه از نظر گذشت می توان گفت: اطلاق گیری از الفاظ غیر مقید که در لسان دلیل اخذ شده اند و انطباق آن مطلقات بر افراد ، امری پذیرفته شده نزد عقلای عالم است.
شرع مقدس نیز در موضوع شناسی از این سیره و روش بر کنار نیست. لذا با همین روش، حکم یک موضوع در موضوعاتی که عرف متکفل اثبات آنهاست؛ حتی در صورتی که آن موضوع و مصداق مستحدث و نوظهور باشد استنباط می گردد.
ولی اگر موضوع یک حکم، از موضوعات توقیفی باشد ؛ یعنی متکفل اثبات، تعریف و تشریح آن، خود شرع مقدس باشد؛ مانند الفاظ عبادات، به میزان بیان و دلالت دلیل اخذ و در مازاد بر دائره دلالت دلیل، توقف می کنیم.
محصل بحث در مصادیق نوپیدا؛ نقل از الفائق:
مانعی از تمسک به اطلاقات لفظی و عمومات در مصادیق نوپیدا وجود ندارد. حتی اگر اطلاق لفظی یا عموم در خطابی که در جواب سوال واستفتاء آمده است وجود داشت و آن خطاب متضمن بیان ضابطه کلی نیز نباشد باز علی اشکال می توان به آن اطلاق یا عموم در موضوعات مستحدث تمسک کرد.
اما تمسک به اطلاق مقامی به هیچ نحو تمام نیست. و روایات مذکور هم دلیل بر شمول اطلاقات و عمومات نسبت به مصادیق نوپیدا نیستند.
تنبیه: عموماتی که از ترک استفصال فهمیده می شود شامل موضوعات جدیدی که احتمال تحقق آنها در حق سائل نمی رود؛ نمی شود و نمی توان به آن عمومات تمسک کرد.17
«سبحان الله عما یصفون و سلام علی المرسلین
والحمد لله رب العالمین»
1 عَلِیُّ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَخَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِمَا عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ بُکَیْرِ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: «صُمْ لِلرُّؤْیَةِ وَ أَفْطِرْ لِلرُّؤْیَةِ...» تهذیب الأحکام، ج 4،ص 164
2 یسئلونک عن الاهله قل هی مواقیت للناس و الحج بقره 189
3 محمدجواد فاضل لنکرانی، مجله فقه اهل بیت علیهم السلام، شماره 43،ص176
4 مجله فقه اهل البیت علیهم السلام شماره 43ص 176 - 203
5 محمد بن مسلم گفت:از امام صادق علیه السلام در مورد لباس بولی سوال کردم فرمود آن را در مرکن دوبار بشوی اما اگر در آب جای شستشو می دهی یکبار کفایت می کند..جوهری در صحاح اللغه گفته است مرکن ظرف هایی است که در آن لباس شسته می شود.«وسائل الشیعه ج3 ص397»
6 از امام صادق علیه السلام در مورد کیفیت و تعداد دفعات شستن کوزه و ظرف های نجس سوال شد حضرت فرمودندسه بار باید شسته شود به این کیفیت که هر بار آب در آن ریخته شود ودر آن حرکت داده شود و خالی شود سپس آب دیگری در ان ریخته شود و حرکت داده شود و خالی شود و برای بار سوم آب دیگری در ان ریخته ، حرکت داده شود و خالی شود که در این هنگام ظرف پاک می شود تاا آنجا که حضرت فرمود اگر موش صحرایی در ظرف مرده باشده هفت بار این شستن را انجام دهد. «وسائل الشیعه ج3 ص 497»
7 استفاده از تقریرات درس فقه استاد شب زنده دار 9/93
8 نساء 101
9 بقره 184
10 احمد عابدینی. مجله فقه مقاله 27
11 علامه مجلسی در بحار روایت را با عبارت من قتل آورده است بحار الانوار ج62 ص272 وجز آن یافت نشد.
12 مستند الشیعه ج15 ص319
13مائده 1
14 نساء 29
15 وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ فِی عُیُونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِیدَ تَقَدَّمَتْ فِی إِسْبَاغِ الْوُضُوءِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ ع نَحْوَهُ وَ زَادَ وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ بَیْعِ الْمُضْطَرِّ وَ عَنْ بَیْعِ الْغَرَرِ. «وسایل الشیعه کتاب التجاره ابواب اداب تجارت باب 40 حدیث3»
16 تحریر الوسیله ترجمه فارسی ج2 ص647
17 همان173