سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همنشین بى خرد مباش که او کار خود را براى تو آراید و دوست دارد تو را چون خود نماید . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 93 خرداد 14 , ساعت 1:28 صبح

بسیار اتفاق می افتد که انسان در برخورد با آراء و نظرات گوناگون حیرت زده و انگشت به دهان می ماند آنجایی که دو فکر رقیب و دو مسلک با هم در ستیز، هر دو آنچنان خوب حرف می زنند و آنچنان حرف خوب می زنند که تشخیص حق از باطل و اینکه کدام یک طریق صواب می پوید و کدام راه ضلال دور از دسترس می نماید.

براستی چه باید کرد ؟ در این شلوغ بازار تضارب آراء؟ آیا مرجعی و مامنی وجود دارد که طالبان حقیقت به آن تمسک جویند و راه را از چاه باز شناسند؟ آیا چراغ هدایتی هست که روشنایی بخش ظلمت زدگان تیه سرگردانی باشد؟

پای درس فرقان1 می نشینیم:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم* بسم الله الرحمن الرحیم* «الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولواالالباب»2

به خداوند پناه می برم از شر شیطان رانده شده" به نام خداوند بخشنده بخشایشگر" «کسانی که حرف ها را می شنوند پس نیکوترین آن را تبعیت می کنند آنها کسانی اند که خداوند آنها را هدایت کرده و آنها صاحبان عقل واندیشه اند»

خدایا" حرف ها را شنیدم، همه نیکو حرف می زنند!! هم خوب حرف می زنند و هم حرف خوب می زنند!! این یکی می گوید همه آزادند! هر که می خواهد خود را بپوشد هر که میخواهد نپوشد! آن یکی دم از علم و تکنولوژی میزند و می گوید عصر فضاست! می گوید بعضی حرف ها کهنه شده، تاریخ مصرفش گذشته!! موسیقی و کنسرت و پایکوبی روحیه ها را باز می کند ! می گوید باید شاد زیست! باید خندید که خنده بر هر درد بی درمان دواست! گریه چرا؟! دیگری دم از صلح و صفا می زند! دم از حقوق انسانها می زند! دم از تساوی حقوق زن و مرد می زند! یکی علم خرد جمعی را بلند کرده! یکی ساز گفتگو را کوک کرده می گوید همه چیز با نشستن و برخواستن حل می شود چرا به هم بدبینید؟!! یکی می گوید احترام متقابل! یکی می گوید حریم خصوصی!! یکی می گوید حقوق شهروندی!! و.....

خدایا با جلوه های دلفریب این سخنان چه سازم؟خدایا نیکوترین کلام کدام است؟ چگونه سره از ناسره بازشناسم؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم* بسم الله الرحمن الرحیم* «و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحا وقال اننی من المسلمین»3

به خدا پناه می برم از شر شیطان رانده شده" به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر" «وچه کسی حرفش پسندیده تر است از آن که به خدا می خواند و خود نیز عمل صالح انجام می دهد و می گوید من از مسلمانانم»

خدایا شکرت" خوب فهمیدم. فرمودی حرف خوب آن است که از تو باشد که حق و حقیقت تویی. تویی که هر چه غیر توست باطل است. این را آن شاعر عرب جاهلی هم خوب فهمیده بود که گفت الا کل شی ما خلا الله باطل4

خدایا خوب حالیم کردی وقتی که فرمودی «وعمل صالحا» به من فهماندی که دنبال هر کسی که از تو بگوید راه نیفتم. به من فهماندی کسی را مراد بگیرم که خود مرد عمل باشد، هم از تو بگوید و هم خود به آنچه می گوید پایبند باشد. دیگر فریب نمی خورم و در دام نفاق نمی افتم. خدایا آنچه گذشت، شتر دیدی ندیدی.آنچه هنوز نیامده را به تو سپردم که افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد.5



1 یکی از اسامی قرآن به معنی جدا کننده حق از باطل. سوره آل عمران آیه 4

2 سوره مبارکه زمر آیه 18

3 سوره مبارکه فصلت آیه 33

4 آگاه باشید که هر چه غیر خداست باطل است.

5 سوره مبارکه غافر آیه 44


سه شنبه 91 آبان 16 , ساعت 12:41 صبح

به نام خدا

برای خالی نبودن عریضه می نویسم هرچه بادا باد

چرا ما بسیاری از کلمات که معادل فارسی ان با اندک تاملی یافت می شود را اصرار داریم بر کلمه لاتین آن !

چرا با اینکه  می شود گفت بی صدا می گوییم سایلنت

با اینکه می شود گفت حذف کردن یا پاک کردن می گوییم دلیت

با اینکه می شود گفت گوشی می گوییم هندزفری

و....

اینها که نیاز به همفکری فرهنگستانی ها ندارد اینکه کامپیوتر نیست تا بعد از مدتها بالاخره برایش رایانه وضع کنند یا سوبسید نیست که ان را یارانه بنامند

این ها که هلیکوبتر نیست تا ندانیم ان را چرخ بال بنامیم یا بالگردان یا بالگرد.

عریضه پر شد و امروز بروزیم تا بعد..


دوشنبه 91 مرداد 30 , ساعت 6:6 عصر

 به نام خدا

 ماه رمضان امسال هم مثل برق گذشت تا کی سالهای دیگه زنده باشه واستفاده کنه. امسال هم مثل سال گذشته خوشاب  فراشبند بودیم. فراشبند شهری است در جنوب فکر کنم غربی استان فارس نزدیک کازرون. امام زاده سید محمد شاخصه روستای خوشاب است که همه، خوشاب را به آن می شناسند.

 امسال یکی از کسانی که در جماعت شرکت می کردصبح روز آخر ماه رمضان بعد از نماز صبح از دنیا رفت .خدا رحمتش کند مرحوم غضنفر مزارعی را که شب بیست ونهم هنگام افطار در مسجد صف اول نشسته بود وبعد از نماز شوخی میکرد وانسان خنده رویی بود.در این مدت کوتاهی که من او را می شناختم.به هر حال همانطور که امیر مومنان فرمودن چه بسا کسانی که در دنیا شب زنده اند اما صبح گاهان گریه کنندگان بر فراقش می گریند . حقیقتی که دیر یا زود برای همه ما پیش خواهد آمد البته امیدواریم به گونه ای باشیم که مردم در آن روز گریان باشندبر ما نه خوشحال.

یک روز تو آمدی به دنیا عریان     جمعی به تو خندان وتو بودی گریان

ای دوست چنان نما که وقت رفتن     تو خنده کنی و جمع بر تو باشند گریان


شنبه 90 بهمن 8 , ساعت 12:3 صبح

امروز ظهر هنگام نهار قصه عارف را که مرحوم غضنفر تعریف می کند گوش می دادیم قصه آشنایی که در دوران کودکی بارها پدر بزرگم مرحوم سید اسماعیل موسوی براییمان تعریف کرده بود.

آن روزها تلویزیون دو تا کانال بیشتر نداشت. ما تا سال سوم ابتدایی که شهید سید محمد تقی یک تلویزیون سیاه وسفید خرید تلویزیون نداشتیم که البته اون هم فقط کانال یک را می گرفت وهمیشه هم باید آنتنش را می چرخوندن تا درست بیگره. موتورخونه هم که ساعت دوازده شب فکر میکنم تعطیل می شد وبعضی وقتها برای دیدن فیلم مراد بیک وگل پامچال و آینه عبرت مردم دست به دامن علی فیض الله وحجت ابرایم می شدند. خداش بیامرزه شهید سید محمد تقی که هر وقت میومد مرخصی تلویزیون ما هم براه بود. خلاصه قبل از اینکه ما به النگ ودولنگ وجیمبو وجکی وجیل گرفتار بشیم شبها تو اون نور کم خونه کاهگلی و تاق ضربی سر کویر، پای قصه های شیرین باباجون اسمال مینشستیم. قصه عارف ، قصه مرغ زرد، قصه روباه مکار که رفته بود تو غار وبرای فریب حیونا عبادت میکرد، قصه نمکو و آغا قلندر، قصه دویدم و دویدم و قصه های دیگه ای که تو این ده بیست سال حتی اسمش هم از یادم رفته..

به هر حال امروز بعد از ظهر تو راه فیضیه به این فکر می کردم که ای کاش میشد گروهی از بچه های حاجی آباد کمرهمت را میبستند و یک دایره المعارفی از حاجی آباد تهیه می کردند. از گذشته حاجی آباد ، از فرهنگ و رسوم قدیمیا ،از عزاداریهای قدیم حاجی آباد ، از بزرگان حاجی آباد ، از سختی های زندگی تو حاجی آباد ، از همین قصه های بومی حاجی آباد ، از رشادتها وپهلونیهای حاجی آبادیها تو منطقه بیابونک ، از تاریخ حاجی اباد و حاجی آبادی ها، از مزارع حاجی آباد ، از معادن حاجی اباد ، از جاذبه های حاجی آباد، از پوشش گیاهی حاجی آباد ، از گیاهان دارویی حاجی آباد ، از لهجه حاجی ابادی واصطلاحات اون ، از وحش بیابون حاجی آباد ، پرنده وخزنده وچرنده وحشره ومشره وخلاصه هر چیزی که به فکر تون برسه .ای کاش گروهی میشدند وتا این بزرگترهایی که هستند از اونا استفاده می کردند مخصوصا الان که امکانات فراوونه وضبط وپیاده کردن صدها ساعت صدا خیلی هزینه نداره. اصلا هر کسی می تونه از پدر بزرگ یا مادر بزرگ یا قدیمی تر ها در مورد موضوعات بالا یا هر چیز دیگه که به فکرش برسه سوال کنه وضبط کنه و مستند داشته باشه تا یک وقتی یک گروهی پیدا بشند و وقت صرف کنند وهمه را جمع آوری کنند و یک منبع خوبی بشه برای آینده حاجی آباد و حاجی آبادی ها حتی می شه که برنامه ساعات آب وملک حاجی آباد ومزراهای اطرافش را دقیق با مالکاش تو این دایره المعارف آورد یا جدا گونه نوشت. خلاصه امروز بعد از ظهر تو مسیر رفت وبرگشت تو این تخیلات بودم که مسیر کوتاه تر بشه والان هم خیال بافی هام رو این جا نوشتم. ببینم چی میشه.

توکلت علی الله

شادی روح همه اموات صلوات


جمعه 90 بهمن 7 , ساعت 11:59 عصر

 

به نام خدا

چند روز پیش از حاجی آباد بر گشتم دو سه روز آخر صفر اونجا بودم. علی ای حال یک شب با علی اکبر«دهیار» وچند تا از دوستان بحث شد درمورد اینکه چطور مشه دو باره این نخلستان را احیا کرد.

اگر تازگیا سری به کشمون زده باشید مبیند چقدر با ده سال پیش فرق کرده. ده سال پیش وقتی به طرف سرخ پایین مرفتی جاده اون طرفی با اینکه کمتر از صد متر با این خط اصلی فاصله داره ، اصلا پیدا نبود از بس درخت خرما و بعضا انار وجود داشت. اما الان غیر از چند تا درخت تک و توک از دست سرما و طرح جایگزینی درخت های فرسوده و آتش سوزیا جان سالم به در نبردن، یا زیر سرخ پایین ده سال پیش جنات تجری من تحتها الانهار بود جوری که درخت های دو طرف سر به هم رسونده بودن اما حالا شده مثل ته کویر ده سال پیش، ده سال پیش کویر شمال کشمون را تا ده بیست متریش نمرفتی نمدیدی اما این دفعه از خود سرخ پایین پیدا بود.

خلاصه اون شب وفردا شبش خیلی بحث شد از اینکه مالکای عمده آب وملک حاجی آباد گذاشتن و رفتن و جز چند نفر که این زمینها وملک و آبا دستشونه وبه اصطلاح آبا را پای درختا مکنن کسی باقی نمونده. اینجوریه که مالکا رو زمین کار نمکنن، کسانی هم که زمین دستشونه مالک نیستند وطبیعی هم هست که به عمل آوردن درخت هزینه داره وکسی حاضر نیست برای دیگری کار کنه.

 مشکل اصلی اینه که این زمینها تو ارث  و میراث قرار گرفته. تعیین مالک وانحصار وراثت واینجور چیزها هم صورت نمی گیره. که یک نفر بیاد سهمش را بفروشه تا لااقل یک نفر که تو آبادی زنگی میکنه چهار تا درخت برا خودش به عمل بیاره. یا حداقل خود مالکا چند نهال تو زمینشون بیشونن که این آب که داره تو این زمین میره پای علف منداب، این نهال هم آب بخوره و چند سال دیگه چند تا درخت خوب به عمل بیاد.

 به هر حال اگر این جوری پیش بره ده بیست سال دیگه فقط باید از خاطرات کشمون برای هم دگه و نسل های بعدی بگم و چند تا دویل اگر مونده باشه را به هم نشون بدم و به قول شیرازیا سیر کویرا کنم.

اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا

برای دنیایت به گونه ای کار کن که گویا قرار است تا ابد زنده بمانی

نقل به مضمون

  

 

 

 


سه شنبه 90 مهر 5 , ساعت 10:50 عصر

اگر عاقلی بخیه بر مو مزن       به جز پنه بر نعل آهو مزن

ز افسار زنبور وشلوار ببر    قفس می توان ساخت اما به صبر

به مطبخ بیفکن ره کوچه را            منه در بغل آش آلوچه را

که نعل از تحمل مربا شود            به صبر آسیا کهنه حلوا شود

..................................................................................

بیچاره مگس مناره باف است           شیرینی سرکه از لحاف است

دندان چپ دریچه کور است                آیینه کهنه بی شعور است


پنج شنبه 90 شهریور 31 , ساعت 8:24 صبح

جور وجفا مکن بکن رحم به حال زار من ..... خنده به من مکن بکن گریه به روزگار من

تیغ جفا مکش بکش دست ز دامن رقیب ..... پا به زمین منه بنه به چشم اشکبار من

دل زکسان مبر ببر رسم جفا ز یاد خود.......  دشمن من مشو بشو یار دل فکار من

میروی ار برو مرو با همه کس به هر کجا ..... دل تو زمن مبر ببر از همه ای نگار من

از درت ار که رانیم بران مران به خواریم ..... دل زکسی مجو بجو زین دل بی قرار من

گر ندهی دلم مده بده نوید کشتنم        ..... می کشیم بکش مکش شمع شبان تار من

هر چه کنی بکن مکن گوش به حرف مدعی ..... قصه او مخوان بخوان دفتر یاد گار من

مسرور کرمانشاهی


شنبه 90 شهریور 26 , ساعت 11:36 عصر

روزها باید که تا گردون گردان یک شبی       عاشقی را وصل بخشد یا غریبی را وطن

هفته ها باید که تا یک مشت پشم از پشم میش      زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن

ماهها باید که تا یک تا پنبه دانه ز اب وگل           شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن

سالها باید که تا یک کودکی از روی طبع            عالمی دانا شود یا شاعری شیرین سخن

عمر ها یباید که تا یک سنگ خاره زآفتاب          در بدخشان لعل گردد یا عقیق اندر یمن

قرنها با ید که تا ازلطف حق پیدا شود              مجلسی در اصفهان یا مرتضی فخر زمن

قرنها باید که تا صاحبقرانی چون اویس            یا چو سلمان بنده ای از فارس خیزد یا قرن

برگ بی برگی نداری لاف درویشی مزن       رخ چو عیاران نداری جان چو نامردان مکن

یا برو همچون زنان رنگی وبویی پیش گیر          یا چو مردان اندرآی وگوی در میدان فکن

هر چه بینی جز هوا آن دین بود بر جان نشان          هر چه بینی جزخدا آن بت بود درهم شکن

چون برون رفت ازتوحرص آنگه درآیدبرتودین       چون در آید بر تودین آنگه برون شد اهرمن

با دوقبله در توحید نتوان رفت راست                        یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن

سوی آن حضرت نپوید هیچ دل با آرزو                       با چنین گلرخ نخسبد هیچ کس با پیرهن

گرد قرآن گرد زیرا هر که در قرآن گریخت       آن جهان رست ازعقوبت این جهان جست از فتن

حکیم سنایی


یکشنبه 90 شهریور 20 , ساعت 9:13 عصر

شافعی گفت که شطرنج مباح است مدام            راست گفته است چنین است که فرموده امام

خواجه مالک سخنی گفت از این بارکتر                که به نزدیک خردمند مباح است غلام

بو حنیفه به از این گوید در باب شراب               که ز جوشیده بخور کان نبود هیچ حرام

حنبلی گفت که گر زآنکه به غم در مانی               بسته بنگ تناول کن وخوش باش مدام

بنگ ومی می خورو.... میکن ومی باز قمار        که مسلمانی از این چهار امام است تمام

ناصر خسرو به نقل از اوثق الوسائل


یکشنبه 90 شهریور 20 , ساعت 8:59 عصر

یاقوت نهم نام لب لعل تو یاقوت       مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت

قربان وفاتم به وفاتم گذری کن            تابوت مگر بشنوم از رخنه تابوت


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ